Factors Influencing Development in South Korea
Subject Areas :zahra Sadeghi 1 * , Mohammadbagher Beheshti 2
1 - tabriz university
2 - University of tabriz
Keywords: Keywords: South Korea, Development, Power Distribution, State-Nation, Confucianism.,
Abstract :
Zahra Sadeghi Mohammadbagher Beheshti Abstract The end of Second World War has marked the beginning of an era of renovation and development for many countries in the world and European and Asian countries have utilized several development strategies based on their situation. South Korea is one of those countries. Having an ancient history, South Korea is one of the most integrated and stable countries in the world. Its development which starts right after the end of the second world war and Japanese colonization is an outstanding example of fast and extraordinary development in a short time span. Despite having the bitter experience of being colonized, what happened as a consequence of the second world war, the division of the peninsula into two parts (North and South) and the civil war following that, and the severe poverty and dependence on international aid, it is one of the Asian Tigers, together with Taiwan, Singapore, and Hong Kong. Having an authoritarian but developmentalist government, a strong sense of nationalism against foreigners, Confucian culture, a focus on export expansion strategies, and the development of an education system based on economic needs and changes are among the influential factors that are discussed in line with the main question of the paper. Finally, the development model of South Korea is presented.
- تيشه يار، م. (1395). بررسي روند توسعه سياسي دولت در كره¬جنوبي. فصلنامه دولت پژوهي، 2(6)، 39-59.
- پیرانی، ش، اخوان کاظمی، م.، صادقی، ش.، (1400). واکاوی روند توسعه اقتصادی کرهی جنوبی در پرتو نظریهی آدریان لفتویچ، مطالعات اقتصادی بینالملل، 4(2)، 463-491.
- سریع¬القلم، محمود (۱۳۹۰). عقلانیت و توسعه¬یافتگی ایران. تهران: فرزان روز.
- عجم اوغلو، دارون و جیمز اي. رابینسون (۱۳۹۴). چرا کشورها شکست می¬خورند؟، ترجمه محسن میردامادی و محمدحسین نعیمی¬پور، چاپ سوم، تهران: انتشارات روزنه.
- قادری، ر.، محسنی تبریزی، ع.، پوریانی، م. مطالعه تطبیقی برنامه های توسعه ایران و کره جنوبی در چهار دهه گذشته با تاکید بر توسعه اقتصادی- سیاسی، مطالعات توسعه اجتماعی ایران، 12(48)، 89-107.
- مسعودی، ص. (1394). سیاست¬گذاری برای توسعه مبتنی بر صنعت و فناوری: درس¬هایی از مقایسه ایران و کره جنوبی، تهران، مرکز پژوهش¬های مجلس شورای اسلامی، شماره مسلسل: 14660.
- نقیبزاده، احمد و محمدتقی دلفروز (1394). بررسی فرایند توسعه اقتصادی کره جوبی در چارچوب الگوی دولت توسعهگرای غیردموکراتیک، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، 45(4)، 1015-1032.
- وبر، ماکس (۱۳۹۸). اخلاق پروتستان و روح سرمایه¬داری، ترجمه عبدالمعبود انصاری، تهران: انتشارات سمت.
- Bandiera, O., & Natraj, A. (2013). Does gender inequality hinder development and economic growth? World Bank Res. Obs., 28(1), 2-21. https://doi.org/10.1093/wbro/lks012
- Brazinsky, G. (2007). Nation building in South Korea: Koreans, Americans, and the making of a democracy. University of North Carolina Press. Retrieved December 17, 2020, from http://www.jstor.org/stable/10.5149/9780807867792_brazinsky
- Carlsen, L. (2020). Gender inequality and development. Sustain Sci 15, 759–780. https://doi.org/10.1007/s11625-019-00767-9
- Cho, Y. J. (1989). Finance and developmemt: The Korean approach, Oxford Review of Economic Policy, 5(4), 88–102. https://doi.org/10.1093/oxrep/5.4.88
- Granato, J., Inglehart, R., & Leblang, D. (1996). The effect of cultural values on economic development: theory, hypotheses, and some empirical tests. American Journal of Political Science, 40(3), 607-631. DOI:10.2307/2111786
- Greenfeld, Liah (2001), The spirit of capitalism, nationalism and economic growth, Cambridge & London: Harvard University Press.
- Kim J. Lee J. W. Shin K. (2018). Gender inequality and economic growth in Korea. Pacific Economic Review, 23(4), 658–682. 10.1111/1468-0106.12181
- Kim, k. J. (2006). The development of modern South Korea: State formation, capitalist development and national identity, NY: Routledge.
- Kim, S. H. (2017). Science, technology, and the imaginaries of development in South Korea. Development and Society, 46(2), 317-347. https://doi.org/10.21588/dns/2017.46.2.006
- Kohli, A. (1994). Where do high political economies come from? The Japanese Lineage of Korea’s “developmental state”, World Development, 22(9) 1269-1293. https://doi.org/10.1016/0305-750X(94)90004-3
- Kwon, O. (2005). A cultural analysis of South Korea's economic prospects, Global Economic Review, 34(2), 213-231, DOI: 10.1080/12265080500117541
- Kwon, O. (2011). Does culture matter for economic development in Korea? The Journal of East Asian Affairs, 25(2), 163-182. http://www.jstor.org/stable/23258239
- Lee, J. K. (2006). Educational fever and South Korean higher education. Revista Electronica de Investigacion Educativa (REDIE), 8(1), retrieved from https://files.eric.ed.gov/fulltext/ED491564.pdf
- Liang, M. (2010). Confucianism and the East Asian miracle. American Economic Journal: Macroeconomics, 2(3), 206-234. DOI:10.2307/25760314
- Nawrot, K.A. (2020). Does Confucianism promote cooperation and integration in East Asia? Int. Commun. Chin. Cult, 7, 1–30. https://doi.org/10.1007/s40636-020-00173-2
- Isozaki N. (2019). Education, development, and politics in South Korea. In: Tsunekawa K., Todo Y. (eds) Emerging states at crossroads. emerging-economy state and international policy studies. Singapore: Springer. https://doi.org/10.1007/978-981-13-2859-6_10
- Park, J. D. (2019). Re-Inventing Africa's Development: Linking Africa to the Korean Development Model. Palgrave Macmillan.
- Seguino, S. (1997). Gender wage inequality and export‐led growth in South Korea, The Journal of Development Studies, 34:2, 102-132. http://dx.doi.org/10.1080/00220389708422513
- Seth, M. J. (2020). A Concise history of Korea: From antiquity to the present. 3rd edition. London: Rowman & Littlefield.
- Tompkins, Rebecca C. (2011). Working for change: Gender inequality in the labor force in Japan, South Korea, and Taiwan. Senior Theses, Trinity College, Hartford.
http://digitalrepository.trincoll.edu/theses/9
- Vu, T. (2007). State formation and the origins of developmental states in South Korea and Indonesia. St Comp Int Dev, 41, 27–56. https://doi.org/10.1007/BF02800470
- https://www.worldbank.org/en/country/korea/overview
- http://hdr.undp.org/en/content/gender-inequality-index-gii
- https://stats.oecd.org/Index.aspx?DataSetCode=LFS_SEXAGE_I_R
- https://elaw.klri.re.kr/eng_service/lawView.do?hseq=1&lang=ENG
- http://english.moe.go.kr/boardCnts/list.do?boardID=282&m=0303&s=english.
فصلنامه راهبرد توسعه/ سال نوزدهم/ شماره 1 (پیاپی73)/ بهار 1402/ 191-167
Quarterly Journal of Development Strategy, 2023, Vol. 19, No.1 (73), 167-191
عوامل تأثيرگذار بر توسعه در کره جنوبی
زهرا صادقی1
محمدباقر بهشتی2
(تاريخ دريافت 25/6/1401 ـ تاريخ تصويب 20/12/1401)
نوع مقاله: علمی پژوهشی
چكيده
پايان جنگ جهاني دوم آغاز دورهاي براي نوسازي و دستيابي به توسعه در كشورهاي مختلف بوده است و كشورهاي اروپايي و آسيايي بسياري به فراخور شرايطشان راهكارها و رويكردهاي مختلفي را براي اقدام به توسعه به كار گرفتهاند. کرهجنوبی یکی از این کشورهاست. کشوری که با تاریخی کهن یکی از یکپارچهترین و با ثباتترین کشورهای جهان به شمار میرود. توسعه این کشور که بعد از پایان جنگ جهانی دوم و استعمار ژاپن آغاز میشود، نمونهای غیر معمول و سریع از توسعه در بازهی زمانی بسیار کوتاه است. کرهجنوبی کشور علیرغم از سر گذراندن تجربهی تلخ مستعمره بودن، اتفاقاتی که پس از جنگ جهانی رخ داد و تقسیم شبه جزیره به دو بخش شمالی و جنوبی و جنگ داخلیای که پیامد آن بود و همچنین فقر شدید و نیاز مبرم به کمکهای بینالمللی هم اکنون در کنار تايوان، سنگاپور و هنگكنگ یکی از چهار ببر آسیا به شمار میرود. داشتن دولتهای اقتدارگرا و در عین حال توسعهگرا، حس ناسیونالیسم قوی در برابر بیگانگان، فرهنگ كنفسيونيستی، تمرکز بر استراتژی توسعه صادرات، گسترش سیستم آموزشی همگام با نیازها و تحولات اقتصادی کشور از عوامل تأثيرگذاری هستند که در در راستای پرسش اصلی این مقاله به آنها پرداخته شده است. در انتها نیز مدل توسعه کرهجنوبی ارائه میگردد.
کلمات کلیدی: کرهجنوبی، توسعه، توزیع قدرت، دولت-ملت، كنفسيونيسم
مقدمه و بیان مسئله
پايان جنگ جهاني دوم آغاز دورهاي براي نوسازي و دستيابي به توسعه در كشورهاي مختلف بوده است و كشورهاي اروپايي و آسيايي بسياري به فراخور شرايطشان راهكارها و رويكردهاي مختلفي را براي اقدام به توسعه به كار گرفتهاند. در ميان اين كشورها چهار كشور كره جنوبي، تايوان، سنگاپور و هنگكنگ كه به ببرهاي آسيا مشهورند، موفقيتهاي چشمگيري داشتهاند. اين كشورها به سرعت خود را به كشورهاي پيشرفته رسانده و تا دهه 1990 جايگاه خود را به عنوان اقتصادهاي مهم شرق آسيا تثبيت كردند (مسعودی، 1394). این پیشرفت سریع و چشمگیر و تبدیل شدن از کشوری فقیر به کشوری توسعه یافته، ببرهای آسیا را به نمونههای خوبی برای مطالعه تبدیل کرده است.
شاید یکی از پر تکرارترین کلید واژه ها در ادبیات مربوط به کره جنوبی، توسعه باشد (Kim, 2017). اين كشور كه در شرق آسيا و در ميان درياي ژاپن و چين قرار گرفته است، بخش جنوبي شبه جزيره كره را تشكيل ميدهد و يكي از همگونترين كشورهاي جهان به لحاظ قومي است؛ به طوري كه 99 درصد جمعيت آن را مردماني با قوميت كرهاي تشكيل ميدهند (تيشهيار، 1395). شمنيسم و كنفسيونيسم پايه و اساس سنتهاي فرهنگي مردم را تشكيل ميدهند. شمنيسم به طور كلي بر زندگي و ناخودآگاه مردم تأثير داشته است اما كنفسيونيسم قرنها بر آگاهي اجتماعي و جهتگيريهاي اكثريت مردم كره تأثير عميقي داشته است.
تا قبل از اينكه كره در سال 1945 توسط ايالات متحده و اتحاد جماهير شوروي تقسيم شود، يكي از يكپارچهترين دولتها بود. شبهجزيره كره در سال 676 ميلادي متحد شده و اين اتحاد تا اواسط قرن بيستم ادامه داشت. كرهايها به يك قوم داراي يك زبان واحد تبديل شدند و همين زبان به طور خاص باعث اتحاد و تمايز ايشان از همسايگانشان بود (Park, 2019). به عقيده مورخين كشور كره همواره مستقل بوده است و بخش اعظم تاريخ آن داستان مقاومتش در برابر بيگانگان است. تلاش چينيان براي مداخله در امور داخلي كره همواره با مخالفت روبهرو ميشد. در واقع امروزه برخي به گذشتهی كره به چشم حماسه تلاشهاي يك جامعه كوچك براي مقاومت در برابر كنترل يا ادغام در يك همسايه بزرگتر و متهاجمتر نگاه ميكنند (Seth, 2020). يكي ديگر از ويژگيهاي قابل توجه كره یک دست بودن تاريخ آن است. به طوري كه از قرن 7 تا قرن بيستم تنها سه سلسله بر اين كشور حكومت كردهاند. سلسله دوم پنج قرن و سلسله سوم بيش از پنج قرن حكومت كردند و هر دو از طولانيترين سلسلهها در تاريخ بودهاند. تغيير هر دوي اين سلسلهها دگرگوني شديد را به همراه نداشته است. خاندان نخبگان و نهادها از يك سلسله به سلسله ديگر منتقل شدند. اين موضوع به همراه توجه آيين كنفسيوس به بررسي گذشته در حس قدرتمند آگاهي تاريخي در بين مردمان كره نقش داشته است (همان).
طبق گزارش بانک جهانی جمعیت کره جنوبی در سال 2019 حدود 52 میلیون نفر بوده و توانسته است در رشد اقتصادی سریع و کاهش فقر موفقیت چشمگیری داشته باشد. سیاستهای دولت کره باعث شده است رشد تولید ناخالص داخلی این کشور در خلال سالهای 1960 تا 2019 سالانه به طور میانگین 7.3 درصد باشد. کره جنوبی به عنوان کشوری که در آغاز دریافت کننده کمک بود، در سال 2009 عضو کمیته کمک به توسعه سازمان توسعه و همکاری اقتصادی شد و درآمد سرانه ناخالص ملی از 67 دلار در اوایل دهه 1950 به 30،000 دلار در سال 2018 افزایش یافت. (منبع: گزارش بانک جهانی).
نظریات زیادی برای تبیین پیشرفت و توسعه در کشورهایی که به توسعه دست یافتهاند مورد استفاده قرار گرفتهاند. سریعالقلم (۱۳۹۰) پیشرفت جامعه را با پیشرفت فرد قیاس کرده و آن را تابعی از عناصر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و به ویژه فرهنگی میداند. او در این خصوص، نظریه انسجام درونی را مطرح میکند که طبق آن توسعهیافتگی تحولی داخلی و تابع حل بحران مشروعیت دولت-ملت و همچنین مستلزم تحول و آموزش فرهنگی جدی است. طبق نظریه انسجام درونی نقطه شروع اصلاحات و رشد حل بحران مشروعیت و شکلگیری دولت-ملت است. در گام بعدی علم باید وارد عرصه عمل و فکر یک جامعه شود و به تبع آن نظام آموزشی نیز باید پویا شود. فرهنگ نیز باید پشتوانهای قوی برای توسعه اقتصادی فراهم کند (صص ۳۷-۴۰). بر اساس این نظریه، مقاله حاضر سعی دارد به روش کتابخانهای و شیوهای تحلیلی با بررسی پیشینهی تاریخی شروع مسیر توسعهیافتگی از جمله شکلگیری دولت3، ملت4، علمباوری و توزیع قدرت و همچنین نقش فرهنگ، آموزش و کاهش نابرابریهای جنسیتی در توسعه به این پرسشها پاسخ دهد که چه عواملی بر توسعه یافتن کشور کرهی جنوبی موثر بودند؟ و مدل توسعه این کشور به چه شکل است؟
پیشینهی پژوهش
از آنجا که مورد توسعه در کرهی جنوبی یکی از موارد خاص توسعه، یعنی توسعهی سریع در بازهی زمانی کوتاه، است، به یکی از موضوعات مورد علاقهی مقالات زیادی تبدیل شده است که در اینجا به برخی از آنها پرداخته خواهد شد. اخوان کاظمی و صادقی (1399) به واکاوی روند توسعه اقتصادی کرهجنوبی با استفاده از نظریه آدریان لفتویچ پرداختهاند. آنها نشاندادهاند که وجود دولتی نخبهگرا و مصمم به پیشرفت و توسعه اقتصادی عامل اصلی توسعهی این کشور است. تیشهیار (1395) به بررسی تاریخی روند توسعهی سیاسی کرهی جنوبی پرداخته و ذوند توسعهی اقتصادی این کشور را پیگیری نمیکند. نقیبزاده و دلفروز (1394) در چارچوب الگوی دولت توسعهگرا دست به تبیینی سیاسی-جامعهشناختی از علل موفقیت اقتصادی کرهی جنوبی میزند ولی به بررسی عوامل تاریخی و فرهنگی این توسعهیافتگی نمیپردازد. مقالات دیگری مانند مقالهی قادری، تبریزی و پوریانی (1399) نیز به بررسی مقایسهای برنامههای توسعه ایران و کرهی جنوبی پرداخته و موانع و بازدارندههای توسعه در ایران را برشمردهاند.
چو (1989) در مقالهای تحت عنوان «اقتصاد و توسعه: رویکرد کرهای، درسی را که میتوان از پیشرفت و توسعه کرهی جنوبی گرفت» اینگونه بیان میکند که دولت میتواند نقش مهمی در مهیا کردن بستر برای صنعتی شدن سریع در مراحل توسعهی اقتصادی داشته باشد. همچنین اگر مداخلهی دولت در بخش اقتصادی در ارتباط تنگاتنگ با صنعت باشد، و تحت شرایط اقتصاد رقابتی اجرا شود، میتوان به نحو منطقی در غلبه بر نواقص بازارهای مالی موفق باشد. مقالهی ذکر شده به عوامل دیگر موثر بر توسعه کرهی جنوبی نپرداخته است. کوهلی (1994) به نقش استعمار بیرحمانه و تحقیرکنندهی ژاپن در شکل دادن به اقتصادی سیاسی کرهی جنوبی پرداخته است. در این مقاله نیز تنها به یکی از عوامل موثر بر توسعهی کره پرداخته شده است. با توجه به موارد گفته بررسی شده، پژوهش حاضر سعی دارد ضمن استفاده از منابع موجود به ارائه دیدگاه کاملتری از مجموعهی عوامل دخیل در توسعه کره و مدل توسعه آن بپردازد.
شكلگيري دولت مدرن دركرهجنوبي
در سالهای اخیر تلاشهای فراوانی برای تحلیل رابطه بین دولت کرهجنوبی و توسعه اقتصادی این کشورصورت گرفته است. تحليل نحوه شكلگيري دولت كرهجنوبي بايد با بررسي جنبههاي تاريخي و جغرافيايي آغاز شود. چند نقطه عطف در تاريخ شكلگيري دولت كره وجود دارد. اول اينكه تحت تأثير تمدن چين، دولت كره از طريق متحد كردن سيستم ايالتي شكل يافت. دوم پيشروي مغولها در قرن 13 پيامدهاي مختلفي بر كل شرق آسيا داشت. در مورد كره، مغولها كشور را اشغال كردند اما دولت كره را نابود نكرده و سلسلهاي صاحب قدرت را خلع نكردند. بنابراين اين حمله وحدت و پيوستگي سمبليك كره را متلاشي نكرد اما به واسطه ضربه زدن به ساختارهاي قدرت راه را براي پروژه كنفسيوسي بازسازي بلافاصله بعد از سقوط مغولها در چين، هموار كرد. سوم اينكه كره همواره اثرات تنش بين دولتها در ناحيه شرق آسيا را متحمل ميشد. از اوايل دهه 1590 ژاپنيها به طور منظم به دولت چوسون هشدار میدادند که قصد دارند از طريق كره به چين حمله کنند. حمله ژاپن به چين در سال 1592 باعث از بين رفتن جانهاي فراوان و تضعيف جامعه كره شد و آخر اينكه در دوراهي امپرياليسم،كره محل تقاطع رقابت سياسي و نظامي شرق-غرب بود. كشوري كه پل فرهنگي بين چين و ژاپن بود به هدف امپرياليستيشان تبديل شده بود. در شكلگيري دولت پيشامدرن در كره محدود كردن قلمرو ملي، انزواي اقتصادي فرهنگي و پيوستگي نهادهاي قانوني و سياسياي بود كه دولت را در برابر تعدي از بالا و پايين كشور قدرتمند ميساخت (Kim, 2006, p. 57, 65).
با اين حال، شكلگيري كره مدرن بعد از جنگ جهاني دوم ويژگيهاي مهم و متفاوتي داشت. اول اينكه از دل تجربه استعماري خاص برخاست؛ دولت پسااستعماري زيرساختارهاي اقتصادي و برخي قسمتهاي قدرت مستعمراتي را تصاحب كرد. دوم اينكه از آغاز فرايند ساختن دولت به واسطه جنگ داخلي مختل شد. كشور به وضوح به دو دولت شمالي و جنوبي تقسيم شده بود كه هر دو مهم اما به لحاظ سياسي مخالف پشتيباني بينالمللي بودند. سوم اينكه تنشها در حول و حوش فرايند تشكيل دولت به يك جنگ بينالمللي بين دو قدرت بزرگ
-ايالات متحده و چين- تبديل شد. چهارم اينكه كره تنها مورد تشكيل دولتي بود كه در آن عليرغم اتحاد تمدني و سياسي طولاني، تقسيم سياسي ملي هنوز هم ادامه يافته است. و در آخر ناسيوناليسم نقشي كليدي در كل فرايند ساختن دولت داشته است. اين ناسيوناليسم استعمار و ميراثش را به شيوههاي گوناگوني به چالش كشيد در حاليكه همزمان از نهادها و روشهاي استعمارگر سابقش تقليد كرده و آنها را اتخاذ كرد (همان). ژاپن به مدت ۳۵ سال (۱۹۴۵-۱۹۱۰) كره را مستعمره خود كرده بود و در طول اين مدت بر رشد اقتصادي مداوم نظارت كرده بود، سازمانهاي بوروكراتيك منسجم و نهادهاي متمركز و قهري را بنا نهاده بود. با وجود تمام مرارتهايي كه مردم تحت استعمار تجربه كرده بودند، حكومت استعماري نوعي لطف و نعمت پنهاني بود. در واقع با اينكه بايد نقش كرهايها در توسعه و پشرفت اين كشور را ارج نهاد و به رسميت شناخت، آنها به نوعي از ساختارهاي توسعه بنا نهاده شده توسط ژاپن بهره ميبردند (Vu, 2007, p. 28).
بعد از شكست ژاپن در سال 1945، واشنگتن و مسكو تصميم گرفتند شبه جزيره كره را در مدار ۳۸ درجه تقسيم كرده و آن را تحت قيموميت موقت ايالات متحده و اتحاد جماهير شوروي قرار دهند. به اين ترتيب در نيمه شمالي كيم ايل سونگ با حمايت شوروي جمهوري دموكراتيك خلق كره را تأسيس كرد و بخش جنوبي با برگزاري انتخابات جمهوري كره تشكيل شده و سینگمن ری5، روشنفكر تحصيل كرده در آمريكا و مبارز استقلال سابق، در سال 1948به عنوان اولين رييس جمهور كره جنوبي برگزيده شد (تيشه يار، 1395).
دولت-ملت و ناسیونالیسم در کرهجنوبی
شکلگیری ملت و رشد ناسیونالیسم در یک بستر تاریخی طولانی مدت قرار گرفته است که از قرن پانزدهم آغاز شده و در قرنهای بعدی سرعت یافته است. به لحاظ تاریخی ملتها و ملت-دولتها به دلیل طیفی از تغییرات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در بریتانیای کبیر و اروپای غربی ظهور کرده و باعث تمرکز بیشتر قدرت، قطعی شدن مرزها و تلاش طبقات اجتماعی خاص برای نزدیکتر کردن هر چه بیشتر مرزهای سیاسی و فرهنگی شد. گرینفلد ناسیونالیسم را نوع منحصر به فردی از آگاهی اجتماعی میداند که در قلب آن تصویری از جامعه به عنوان ملت قرار دارد (Green feld, 2001, p. 2).
کره نمونه غیرمعمولی از یک ملت و دو دولت است که تاریخ، فرهنگ، زبان و نظام باور مشترک دارند. این نقاط مشترک به شکل گرفتن یک هویت ملی مشترک کمک میکند اما تغییر در سنتهای فرهنگی و ساختاری سیاسی-اقتصادی ناشی از استعمارگری ژاپن و تقسیم کشور بعد از جنگ داخلی تأثير عمیقی بر آن داشته است (Kim, 2006). در قرون گذشته کره توسط امپراتورانی رهبری میشد که به کشور چین خراج میپرداختند. این سیستم تا زمان استعمار کره توسط ژاپن در سال ۱۹۱۰ ادامه داشت. سلطه ۳۵ ساله ژاپن باعث شد جمعیت کشور به چپ و راست افراطی تقسیم شود (Brazinsky, 2007, p. 2).
ناسیونالیسم کرهای برای دفاع از استقلال سیاسی و ارزشهای فرهنگی در برابر امپریالیسم غربی و تهدید ژاپنی شکل گرفت. در واقع تجربیات تلخ کره از استعمار و تقسیم ملت بر قوت اتحاد ملی در برابر کشورهای بیگانه افزود. ملت کره هویتش را در زمان سیاستهای همگونسازی استعمارگرایانه ژاپن حفظ کرد و علیرغم وابستگی نظامی و اقتصادی به آمریکا استقلالش را از دست نداد. بعد از آزادی از حکومت ۳۵ ساله ژاپن، کره باید دولت و جامعه را بازسازی میکرد. اما نیروهای بیگانه کشور را به دو بخش تقسیم کردند. بعد از اینکه تلاشها برای اتحاد دو کره ناکام ماند، ناسیونالیسم کرهجنوبی دستخوش تغییرات زیادی شد و دولتهای نظامی در واکنش و ضدیت با کمونیسم نوعی ناسیونالیسم توسعهگرا را ترویج دادند (Kim, 2006).
برازینسکی معتقد است ایجاد ملت و دولت-ملت یکی از مولفههای همیشگی سیاست خارجی آمریکا به خصوص در زمان جنگ سرد بوده است. ایالات متحده معتقد بود جلب وفاداری کشورهایی که از استعمار رهایی یافته بودند برای مقابله با کمونیسم و ایجاد متحد در بخشهای مختلف آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین بسیار با اهمیت است. آنها معتقد بودند با فراهم کردن منابع مناسب و درست میتوانند در منطقه توسعه اقتصادی و دموکراسی ایجاد کنند. ایجاد ملت در کرهجنوبی گستردهترین، پرهزینهترین و موفقترین تلاش آمریکا در منطقه بود (Brazinsky, 2007, p. 2).
تقسيم قدرت در كرهجنوبي
دولت سينگمن ري به بهانه جاسوس بودن رهبران احزاب مخالف دست به سركوب مخالفان زد و تعداد زيادي از فعالان و دانشجويان را زنداني كرد. همچنين در زمان رياست جمهوري او دولت شمالي در سال 1950 به بخش جنوبي حمله كرد و تقريباً تمام آن را اشغال كرد اما با مداخله نيروهاي سازمان ملل تا مرزهاي چين عقب رانده شد. به عقيده محققان اگرچه نيمه شمالي حمله را آغاز كرد، نقش ري در شعلهور كردن آتش جنگ بسيار پررنگ است. با اين حال اين جنگ با وجود كشتگان بسيار (بيش از 100 هزار سرباز) باعث رشد ساختاري و پختگي دولت كرهجنوبي شد، زيرا جامعه را براي جنگيدن، سركوب كمونيسم و احياء نظم پيش از جنگ بسيج كرد. يكي از دستاوردهاي ري در دوران جنگ تلاش موفق وي براي اصلاح قانون اساسي در سال 1951 بود كه باعث شد رئيس جمهور به جاي انتخاب توسط مجمع ملي به طور مستقيم توسط مردم انتخاب شود. او سياستهاي پسااستعماري را مجدداً ساماندهي كرد، به ساختار توسعهاي دولت كره افزود و آن را به خوبي به ايفاي نقش توسعهاي در آينده آماده كرد (Vu, 2007).
در سال 1961 و يك سال پس از استعفاي دولت ري به دليل فشار دانشجويان، ژنرال «پارك چون هي» با كودتاي نظامي به قدرت رسيد و پس از آن كره جنوبي شاهد سه دهه تسلط دولت نظامي بود. اما با وجود افسانه عدم ثبات سياسي، استبداد و كودتاهاي نظامي كه ويژگي ملتهاي در حال توسعه بود، كره جنوبي نظم سياسي دموكراتيكي برقرار كرد. دولت نظامي پارك برنامه توسعه اقتصادي با هدايت دولت بر پایه استراتژی توسعه صادرات را آغاز كرد كه بسيار موفق بود (Seth, 2020). كرهجنوبي كه به لحاظ اقتصادي به آمريكا و تا حدي به ژاپن وابسته بود از جامعهاي روستايي به جامعه شهري بسيار باسوادي تبديل شد. اما دولت پارك به طور فزايندهاي مستبدتر شد (همان). شعار او ايجاد توسعه اقتصادي و سپس ايجاد اتحاد بين دو كره بود. برنامههاي او براي صنعتي كردن كره باعث پيشرفت اقتصادي و بالا رفتن رفاه مردم شد. او قانون اساسي را تغيير داد تا محدوديت انتخاب رئيس جمهور براي دو دوره برداشته شود تا بتواند به مدت طولانيتري (حدود 18 سال) فرمان براند (تيشهيار، 1395). نارضايتي سياسي از ديكتاتوري نظامي او به ترورش در سال 1979 و روي كار آمدن دولت نظامي «چوی کیو-ها6» منجر شد. در دهه 1980 طبقه متوسط در حال توسعه تلاش كرد نقش بيشتري در دولت داشته باشد و سر انجام تلاشهاي دانشجويان، فعالان كارگري و مخالفان سياسي به ايجاد دولت دموكراتيكتر از طريق برگزيدن «رو تائه وو7» در انتخابات سال 1988 (در سال ۱۹۸۷ براي اولين بار انتخابات آزاد در كشور برگزار شده و تائه وو به مدت پنج سال تا سال ۱۹۹۳رئیس جمهور شد) و همچنين انتخاب مخالف سياسي سابق «کیم یونگ سام8» در سال 1993 منتهي شد (Seth, 2020). پس از برگزاري بازيهاي المپیک ۱۹۸۸ در سئول فضاي سياسي بازتر شده و امكان سفر به كشورهاي ديگر و نقد در فضاي باز فراهم شد (تيشهيار، 1395). نكته قابل توجه اين است در تمام اين سالها اقتصاد كره رشد كرد.
جمهوري كره از قواي سهگانه مستقلي تشكيل شده است و عليرغم پشت سر گذاشتن دورههاي استعمار و استبداد، اکنون «نوعي سامانه مردمسالاري مبتني بر آزاديهاي فردي در اين كشور شكلگرفته و قانون اساسي مبناي معادلات حاكم بر سامانه سياسي در اين كشور است» (تيشهيار، 1395، ص. 51). طبق آخرین تغییرات قانون اساسی در ۲۹ اکتبر سال ۱۹۸۷(متشکل از ۱۳۰ اصل و ۶ متمم)، نظام سیاسی کره جنوبی ریاستی و دموکراتیک است (اصل ۱). رئیس جمهور و رئیس قوه مجریه با رای مستقیم مردم انتخاب شده و در راس قوه مجریه قرار دارد (اصل ۶۶ و اصل ۶۷). انتخابات ریاست جمهوری هر پنج سال یک بار برگزار میشود و رئیس جمهور نمی تواند در انتخابات دور بعدی نامزد شود (اصل ۷۰). عمدهترین و حساسترین تصمیمات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور توسط شخص رئیس جمهور و مشاوران وی در نهاد ریاست جمهوری اتخاذ ميگردد. نخست وزیر با پیشنهاد رییس جمهور و تصویب مجلس ملی کره انتخاب میشود (اصل ۸۶). نخست وزیر و هیات وزرا در جلساتی که به ریاست رییسجمهور تشکیل میشود درباره امور مختلف کشور تصمیمگیری میکنند.
کره جنوبی از ساختار تک مجلسی برخوردار بوده و نمایندگان با رای مستقیم مردم از حوزه های انتخابیه سراسر کشور انتخاب میشوند. تعداد نمایندگان مجلس نباید کمتر از ۲۰۰ نفر باشد (اصل ۴۱). مدت دوره قانونگذاری پارلمان نیز ۴ سال میباشد (اصل ۴۲). بر اساس قانون اساسی، نمایندگان پارلمان برای اظهار نظرات خود در مجلس آزاد بوده و به دلیل بیان مواضع و اظهاراتشان مورد پیگرد قانونی قرار نخواهند گرفت (اصل ۴۵).
قوه قضائیه کره به عنوان یکی از سه رکن اصلی حاکمیت بوده که در کنار قوای مقننه و مجریه فعالیت میکند. دیوان عالی کشور بالاترین مرجع و نماد اصلی قضائی کره است (اصل ۱۰۱). رئیس دادگاه عالی با معرفی رئیس جمهور و تایید پارلمان و قضات دیگر با پیشنهاد رئیس دادگاه عالی کشور و تایید رئیس جمهور منصوب میشوند (اصل ۱۰۶). دوره خدمت رئیس دیوان عالی کشور پس از تائید مجلس ملی ۶ سال می باشد (اصل ۱۱۲).
نقش فرهنگ در توسعه كرهجنوبي
فرهنگ سيستمي از ارزشهاي مشترك اوليه است كه به شكلدادن رفتار مردم در يك جامعه خاص كمك ميكند. در بسياري از جوامع پيشاصنعتي، اين سيستم ارزشي شكل يك دين را به خود ميگيرد و به كندي تغيير ميكند اما با صنعتي شدن و فرايندهاي مدرنيزاسيون همراه آن، اين جهانبينيها سكولارتر، عقلانيتر و آماده پذيرش تغيير ميشوند (Granato et al., 1996).
فرهنگ نه تنها از طريق تأثيرات مستقيمش بر الگوهاي رفتاري کنشگران اقتصادي به عنوان يك فرد بلكه از جهت تأثيراتش بر عملكرد نهادهاي رسمي بر اقتصاد موثر است (Kwon, 2011). اولين بار مكس وبر (۱۳۹۸) در كتاب اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری به تأثيرات فرهنگي مختلف بر توسعه اقتصادي پرداخت. به گمان وي اخلاق پروتستاني پايه و اساس توسعه اقتصادي بوده و فقدان اين اخلاق در آسيا دليل توسعهنيافتگي اين منطقه است. به لحاظ تاريخي، اغلب استانداردهاي غربي زندگي، مصرف و ارزشهاي سياسي و اجتماعي تعيينكنندههاي اصلي پيشرفت و موفقيت در نظر گرفته ميشوند و حتي رد كردن تفكر سنتي در كشورهاي در حال توسعه توصيه ميشود (Nawrot, 2020). اما موفقيت سريع و بيسابقه اقتصادهاي تحت تأثير كنفسيونيسم در شرق آسيا، از جمله كرهجنوبي، در پنج دهه گذشته محققان را به اتخاذ رويكردي فرهنگي نسبت به توسعه اقتصادي اين منطقه متمايل كرد و باعث شد به اين نكته اذعان كنند كه كنفسيونيسم به عنوان يك تأثير فرهنگي بين اين كشورها مشترك است (Granato et al., 1996; Kwon, 2011). ويژگيهاي خاصي از بافت فرهنگی این کشورها (به ویژه فرهنگ كنفسيونيستي) نیازهای لازم فرهنگی برای توسعه اقتصادی را برآورده میسازند؛ از جمله مالكيت اشتراكي سلسله مراتبي، وفاداري به مقامات، احترام به سلسله مراتبها، تأكيد بر آموزش، پشتكار، قانونپذیری، صرفهجويي، نظم و دقت در کار، اولویت دادن هدف جمعی بر هدف فردی (Kwon, 2011، سریعالقلم، ۱۳۹۰).
به عقيده گراناتو9 و همكارانش (1996) با وجود اينكه مسيحيت قرون وسطايي و فرهنگ كنفسيوسي سنتي بازرگاني و سودآفريني تقبيح شدهاند، اما نسخه پروتستاني مسيحيت در ظهور سرمايهداري نقشي كليدي ايفا كرد و خيلي بعدتر نسخه مدرن جامعه كنفسيوسي از طريق حمايت از تحصيلات و نيل به موفقيت رشد اقتصادي را تشويق ميكند. آنها در تحقيقي روي رابطه بين شاخص انگيزه موفقيت و نرخ رشد اقتصادي سرانه بين سالهاي 1960 تا 1989 دريافتند كه عليرغم باور عموم در خصوص وجود فرهنگهاي ديكتاتوري و مستبدانه در كشورهاي ژاپن، چين و كرهجنوبي، در بعد ارزشهاي صرفهجويي و عقل معاش و ارادهي محكم (كه در جهت موفقيت اقتصادي هستند) نمرات بالاتري دارند، در حاليكه كشورهاي افريقايي نيجريه و آفريقاي جنوبي در اطاعت و باور ديني (كه رشد اقتصادي را تشويق نميكنند) نمرات بالاتري دارند. جامعهاي كه بر صرفهجويي تأكيد ميكند، پسانداز ايجاد ميشود كه به سرمايهگذاري و بعداً به رشد اقتصادي منجر ميشود. اما تأكيد بر اطاعت با رشد اقتصادي رابطه منفي دارد. در جوامع پيشاصنعتي، اطاعت به معناي همنوايي با هنجارهاي سنتي است كه تجميع اقتصادي را تشويق نكرده و حتي آن را تقبيح ميكنند.
با توجه به اينكه كنفسيونيسم ابزاري براي گسترش ايدئولوژي سياسي طبقات حاكم بين مردم بود، بايد گفت كه كنفسيونيسم يك دين نيست بلكه يك فلسفه، ايدئولوژي سياسي، نظام دانش و چهارچوب اخلاقي براي زندگي روزمره است (Nawrot, 2020, p.18) که نه تنها در انباشتگی و تجمیع قدرت در شکلگیری دولت سهم داشته است، بلکه در شکلگیری خصیصههای فرهنگی اساسی نیز موثر بوده است (Kim, 2006). خاستگاه كنفسيونيسم در ايالت باستانی «لو10» (كه اكنون در استان "شاندانگ" چين است) و آموزههاي كنفسيوس (551 پيش از ميلاد تا 479 پيش از ميلاد) است. طبق نظريات كنفسيوس جامعه بايد بر پايه وابستگيها و الزامات متقابل بنا شده باشد. اين پنج الزام روابط اصلي شاه-زيردستان، والدين-فرزندان، شوهران-زنان، دوستان-دوستان و برادر بزرگتر-برادر كوچكتر هستند. بنابراين:
· خوبي شاهزاده – وفاداري زيردست
· عشق پدر – وابستگي فرزند
· مهرباني بزرگتر – احترام جوانترها
· عدالت شوهر – اطاعت زن
· وفاداري دوست – رفتار متقابل دوست (Nawrot, 2020, p.19).
به عقيده ناروت (2020) كنفسيونيسم با روح سرمايهداري هماهنگ بوده و به رشد و توسعه اقتصادي منتهي ميشود. ترويج كنفسيونيسم در ايجاد سرمايه اقتصادي و سرمايه اجتماعي نقش پررنگي دارد.
دانشمندان كرهاي معتقدند به ويژه در دهههاي 1980 و 1990 فرهنگ ملي نقش مهمي در توسعه اقتصادي در عرض سه دهه داشته است. «نام11» كه يكي از معماران و مديران اصلي توسعه اقتصادي كره در دهههاي 1960 و 1970 در جايگاه وزير اقتصاد، معاون نخست وزير (مسئول هيئت طراحي اقتصادي) و نخست وزير است، براي توسعه اقتصادي سريع كرهجنوبي شش فاكتور اصلي برشمرده است كه چهار مورد آن به فرهنگ مربوط است(Kwon, 2011). فرهنگ كرهجنوبي نسبتاً يكدست است و برخي ويژگيهاي خاصي دارد؛ از جمله: جمعگرايي سلسله مراتبي، خانوادهگرايي مردسالارانه كه احترام به والدين در آن اهميت زيادي دارد، اقتدارگرايي، ناسيوناليسم قوي، آگاهي از موقعيت، سكولاريسم، اشتياق براي تحصيلات و آموزش، پشتكار، صرفهجويي، انضباط نفس، وقف كردن خود براي بهبود جايگاه نسبي خود و خانواده. همانطور كه گفته شد، بايد اين نكته را در نظر گرفت كه كنفسيونيسم در كره بيشتر يك سيستم اخلاقي است تا دين كه انعطافپذيري بيشتري داشته و نسبت به فرهنگهاي ديگر پذيراتر است. محققان ديگر اقتدارگرايي و ناسيوناليسم قوي، سكولاريسم، تأكيد بر هماهنگي گروهي و پيوستگي اجتماعي منجر به توافق ملي بر سر اهميت اساسي ايجاد اقتصاد ملي و همچنين تأثير فرهنگ بر توسعه آموزش و سرمايه انساني را از عوامل فرهنگي موثر بر توسعه اقتصادي كشور كرهجنوبي ميدانند (Kwon, 2005).
ليانگ (2010) معتقد است معجزه توسعه اقتصادي در شرق آسيا دو ويژگي اصلي دارد: تقليد به جاي نوآوري و نرخ پسانداز بالا؛ كه هر دو را ميتوان ويژگيهاي رفتاري تحت تأثير سنت كنفسيونيستي دانست. كوان12 (2011) مدلي را ارائه ميدهد كه در آن رابطهي بين فرهنگ كنفسيوسي كره و توسعه اقتصادياش را بررسي ميكند. اين مدل كه بر اساس يافتههاي هاريسون است، مفاهيم هزينههاي تراكنش (در حالت ايستا) و ظرفيت خلاق (در حالت پويا) را به عنوان ميانجيهاي عملياتي بين فرهنگ و توسعه اقتصادي معرفي ميكند. هاريسون روي توسعه اقتصادي كشورهاي آمريكاي جنوبي تحقيقات گستردهاي انجام داد و به اين نتيجه رسيد كه تفاوت در توسعه اقتصادي كشورها عمدتاً به دليل تفاوتهاي فرهنگي است. به عقيدهي وي فرهنگ شعاع اعتماد و تشخيص تجربه شده توسط مردم و صلابت نظام اخلاقي يك جامعه، كه همان سرمايه اجتماعي هستند، شكل ميدهد. شعاع گستردهتر اعتماد و تشخيص هزينه تراكنش13 را كاهش ميدهد زيرا در چنين ارتباط امانياي، مردم اغلب بر اين باورند كه ديگران طبق قاعده بازي ميكنند. تمايل قوي به رعايت قوانين هزينههاي اجراي14 قراردادها را كاهش ميدهد. شعاع گستردهتر اعتماد و تشخيص و سطح اخلاقي بالاتر همكاري و مدارا بين اعضاي جامعه، كه آنها نيز به نوعي سرمايه اجتماعي هستند، بهبود ميدهد. هاريسون همچنين ادعا ميكند كه ظرفيت خلاق منبع اصلي توسعه اقتصادي است. او ويژگيهاي فرهنگياي كه ظرفيت خلاق را پرورش ميدهند، گرايش به آينده، عقلانيت و برابري ميداند. جهتگيري زماني در توسعه اقتصادي اهميت زيادي دارد. اگر تمركز اصلي مردم بر آينده باشد و ايده پيشرفت در فرهنگشان به خوبي جا افتاده باشد، اين مفهوم كه پاداش برنامهريزي، پسانداز و سرمايهگذاري بهبود شرايط زندگي است، غالب است. افراد داراي گرايش به آينده به احتمال بيشتري تحصيل كرده و به قيمت از دست دادن تفريح زمان حال به سختي تلاش ميكنند. عقلانيت پيگيري دستاوردهاي علمي را تشويق ميكند. گرايش به برابري با ترغيب رقابت آزاد، پويايي و جستجوي دانش به توسعه اقتصادي منتهي ميشود (Kwon, 2011). به طور كلي ميتوان گفت برخي از دانشمندان به اين نتيجه رسيدهاند كه پيشرفت در كشورهاي در حال توسعه بدون يك تغيير فرهنگي راديكال ممكن نيست (Nawrot, 2020, p.20).
نقش علم و آموزش در توسعه كرهجنوبي
تحقیقاتی که در خصوص کشور کرهجنوبی انجام گرفتهاند بر اینکه تأکید دارند که علم و فنآوری نقش مهمی در تغییر اجتماعی-اقتصادی کره در دوران پسااستعمار داشتهاند و به سمبلهای غرور ملی و شکوفایی تبدیل شدهاند. اگرچه معرفی علم و فنآوری غربی به کره تاریخچهی طولانیای دارد و در ابتدا با مقاومت مواجه شده است، در اواخر قرن ۱۹ به بعد که کره ناچار شد درهایش را به سوی کشورهای دیگر باز کند، تعداد زیادی از روشنفکران به این نتیجه رسیدند که پذیرش چیزهای غربی غیرقابل اجتناب است. بنابراین ایدئولوژی تسلط بر فنآوری غربی در عین حفظ نظم اخلاقی و اجتماعی کنفسیوسی شکل گرفت و برخی اصلاحطلبان رادیکالتر خواستار معرفی تمام و کمال ایدهها، نهادها و فنآوری غربی شدند (Kim, 2017).
تب يادگيري در كرهجنوبي ريشه در آيين كنفسيونيسم دارد. كرهايهايي كه از سنت كنفسيوسي پيروي ميكنند از دوران كهن براي يادگيري ارزش و احترام قائل بودهاند. كنفسيونيسم به طور سنتي راه مناسبي براي آموزش نجيبزادگان، از جمله پرورش نفس پيوسته، فراهم ميكرد. ارزشهاي اجتماعي كنفسيوسي مانند ستايش يادگيري و صداقت نيروي انگيزشي قدرتمندي براي اقتصاد و آموزش عالي كرهجنوبي بوده است. در واقع دولت كرهجنوبي از زمان اجراي اولين برنامه توسعه اقتصادي ملي در دهه 1960آموزش عالي را انگيزه اصلي بسط قدرت ملي و ترويج صنعتيسازي ملي در نظر گرفته است. از طرف ديگر، مردم نيز همواره آموزش عالي را ابزار ارزشمندي براي ارتقاي جايگاه اجتماعي و بهبود منفعت اجتماعيشان دانستهاند (Lee, 2006; Korean Ministry of education, 2019 ).
دولت پارك (۱۹۷۹-1961) چهارچوب سيستم آموزشي كرهجنوبي (كه هنوز پابرجاست) را بنا نهاد. كره در سال 1948 سيستم آموزش رسمي 4-3-3-6 (شش سال ابتدايي، سه سال متوسطه اول و سه سال متوسطه دوم و چهار سال آموزش عالي) را اتخاذ كرد. از ابتداي شكلگيري اين كشور مدرسه ابتدايي اجباري بود اما تا سال 1984 ثبت نام در دوره متوسطه اجباري نبود. دولت پارك در سال 1969 تغييرات اساسياي در نظام آموزشي ايجاد كرد. با توجه به رايگان نبودن ساير مقاطع تحصيلي تعداد كمي از نخبگان قادر بودند فرزندانشان را به دورههاي بالاتر (و دانشگاه) بفرستند و آنها هم ترجيح ميدادند فرزندشان را به مدارس سطح بالا بفرستند كه باعث ميشد رقابت شديدي بين درخواستكنندگان وجود داشته باشد. تحت چنين شرايطي مأموريت دولت اصلاح اين نابرابريها بود. اين دور همزمان بود با دورهي رشد اقتصادي و استخدام تعداد زيادي كارگر. گسترش ثبتنام در دوره متوسطه اقدام مهمي در پرورش كارگراني با مهارت و دانش لازم بود. دولت پارك دو تغيير مهم در قانون آموزش ملي ايجاد كرد: 1) سياست برابر كردن مدارس متوسطه (حذف كامل امتحانات ورودي براي دادن فرصت برابر به تمام متقاضيان، فرايند انتخاب به شكل بختآزمايي براي متقضايان بيشتر از ظرفيت مدرسه، برابر كردن سطح آموزشي مدارس از طريق حذف كردن مدارس سطح بالا)؛ 2) معرفي سيستم مديريت آموزش عالي (دولت براي هر دانشگاه محدوديت ثبتنام ميگذاشت و تمام متقاضيان حتي براي موسسات خصوصي بايد در امتحان ورودي شركت ميكردند). به اين ترتيب نرخ ثبت نام در مدارس متوسطه افزايش يافت.
در دهه 1970 و همزمان با گسترش رشد اقتصادي به نواحي روستايي، دولت شروع به مدرن كردن بخش كشاورزي كرد و كشاورزان كه متقاعد شده بودند كودكان داراي مهارتها و دانشهاي اكتسابي در آموزش رسمي در جامعه در حال رشد آينده روشنتري خواهند داشت، تصميم گرفتند كودكان خود را حتي با وجود رايگان نبودن به مدرسه متوسطه بفرستند. فاكتور اصلي در اين تصميم احتمال تحرك اجتماعي بود. تعداد كودكان مدرسه رفته به سرعت افزايش يافت و بعدها همين كودكان نيروهاي مورد نياز بخش صنعت را تشكيل دادند.
در سال 1972 دولت پارك اعلام كرد قصد دارد طرح توسعهاي صنايع سنگين و شيميايي (HCI 15) بر مبناي ترويج صنايع (با تمركز بر فولاد، فلزهاي غيرآهني، كشتيسازي، ماشينآلات، لوازم برقي و مواد شيميايي) اجرا كند. بنابراين شركتهاي بزرگ نيازمند كارگران بسيار بيشتر با مهارتها و دانشهاي لازم بودند. در اين شرايط دولت پارك سياست برابرسازي مدارس عالي را اجرا كرد كه طي آن متقاضيان ابتدا بايد در امتحان يكپارچه منطقهاي شركت كرده و سپس در منطقه خودشان به شكل بختآزمايي وارد دبيرستان شوند. همچنين تعداد مدارس فني و حرفهاي افزايش يافت تا فارغالتحصيلان زيادي براي ورد به حوزه صنعت تربيت شوند. در اواخر دهه 1970 نرخ سرانه ثبت نام در دوره دوم متوسطه تا 60 درصد افزايش پيدا كرد.
در اواخر دهه ۱۹۷۰ تعداد مهندسان کم بودبه همین دلیل دستمزد آنها افزایش یافت. از طرفي عليرغم هزينه بالاي شهريه دانشگاه، بسياري از والدين با تحصيلات متوسطه اول علاقهمند بودند پسرانشان مدرك دانشگاهي داشته باشند. اما دولت پارك همچنان به طور مستقيم بر متقاضيان دانشگاه نظارت كرده و ميزان ثبتنام در دانشگاهها را محدود نگه ميداشت. به اين ترتيب دولت تصميم گرفت سياستش را تغيير داده و محدوديت 58 هزار نفر در سال 1975 را به 76 هزار نفر در سال 1978 و 182 هزار نفر در سال 1979 برساند. اگرچه پارك در اكتبر 1979 ترور شد، جانشيناش اين تغيير را حفظ كرده و در اوايل دهه 1980 به افزايش ظرفيت دانشگاهها پرداختند (Isozaki, 2019). در جدول ۱ نمای کلی ارتباط آموزش و توسعه اقتصادی کرهجنوبی آورده شده است.
اما آنچه بیشتر از نظام آموزشی در توسعه اهمیت دارد، توجه بیشتر کشورهای توسعه یافته به پرورش است. یعنی علاوه بر پرداختن به مواد خام درسی، به شیوه تحلیل و پردازش این مواد خام و تفکر انتقادی نیز بها داده میشود. یعنی به کودکان آموزش داده میشود که چگونه شخصیت مستقلی داشته باشند، پدیدهها را ازیابی کنند و روابط خود را با دیگران شکل دهند (سریعالقلم، ۱۳۹۰). در همین راستا، طبق برنامه آموزشی کرهجنوبی در سال ۲۰۱۹، دولت و آموزش و پرورش کره به دنبال نوآوری در آموزش عمومی بوده و سیاستهایی نظیر آموزش دانشآموز محور برای حمایت از رشد فردی، پرورش استعدادهای خلاق و همگرایانه، و رشد حرفهای و انگیز برای معلمان را دنبال میکند. برنامه درسی در کرهجنوبی در سطح ملی طراحی میشود. و سعی میکند تواناییهای عملی برای زندگی در آینده در دانشآموزان ایجاد کند. اما دست دفاتر منطقهای آموزش و پرورش برای تغییر برنامه آموزشی با توجه به نیازهای محلی باز است. همچنین کره «شعار آموزش با هنر، دانشآموز شاد با هنر» را در برنامه آموزشی دانشاموزان و معلمان لحاظ کرده است. همچنین در جهت ارتقاء سلامتی برنامه شنا در مدارس ابتدایی، فعالیتهای ورزشی برای زنان و آموزش فیزیکی شغل-محور اجرا میشود.
سیستم آموزشی دبیرستانها طوری است که دانشآموزان میتوانند با توجه استعداد و ذوقشان دروسی را انتخاب کنند. همچنین به جهت وجود محدودیت در فضای آموزشی پلتفورمهای کلاس آنلاین تعاملی در دست ساختند تا حق انتخاب دروس مختلف برای دانشآموزان در مدارس کوچک نواحی روستایی فراهم شود. در واقع تا سال ۲۰۲۵ دانشآموزان میتوانند مسیر شغلی و پیشرفت خودشان را تعیین کنند و سیستم آموزشی از این تصمیم حمایت میکند. همچنین دولت برای پرورش استعدادهای خلاق از طریق همگرایی آموزش با فناوری اطلاعات و ارتباطات سه هدف را دنبال میکند: آموزش برای پرورش توانش خلاق برای آینده، حمایت از یادگیری فردی برای توسعه رویاها و استعدادها و ایجاد فرصتهای اموزشی برابر از طریق همکاری برد-برد.
در آخر با توجه به وضعیت اجتماعی معلمان، برای کسانی که مدرک دارند، شرکت در آزمون استخدامی به شدت رقابتی الزامی است. از طرف دیگر دولت نیز سعی میکند برنامه موسسات تربیت معلم را ارتقا داده و آنان را برای تغییرات آینده آماده سازد، با ارزیابی مرتب معلمان (هم بخش خصوصی و هم دولتی)کیفیت آموزشی را بالا ببرد و آزمون ورودی را به سمتی ببرد که مهارت عملی معلمان تضمین گردد.
جدول شماره (1)- ارتباط آموزش و توسعه اقتصادی کرهجنوبی
| سال ۱۹۶۰-۱۹۴۸ | سال ۱۹۸۰-۱۹۶۱ | سال ۱۹۹۷-۱۹۸۱ | سال ۱۹۹۸ تا اکنون |
آموزش | -بازسازی سیستم آموزشی -عمومی سازی آموزش ابتدایی و حذف بیسوادی | -عمومی سازی آموزش متوسطه -توسعه آموزش فنی و حرفهای | -افزایش سریع آموزش عالی -بهبود کیفیت آموزش | -آموزش خلاق، سطح بالا و با کیفیت -تحقق بخشیدن به آموزش مادام العمر |
اقتصاد | ایجاد زیرساخت رشد اقتصادی | -تأمین نیروی کار برای صنایع نیازمند به نیروی انسانی -توسعه صنایع سنگین با فنآوری سطح بالا | -آموزش نیروی کار توانمند -صنعتی سازی فنآورانه | -نیروی کار دانش-محور -صنعت مبتنی بر دانش و فنآوری اطلاعات |
منبع: وزارت آموزش و پرورش کرهجنوبی
نابرابری جنسیتی و توسعه اقتصادی در کرهجنوبی
در دهههای گذشته نابرابری جنسیتی و توسعه یکی از موضوعاتی بوده است که همواره در رسانهها و مباحثههای سیاسی در خصوص توسعه وجود داشته است. تحقیقات زیادی نشان دادهاند که کاهش نابرابری جنسیتی باعث پیشرفت تکتک زنان و همچنین کل جمعیت زنان میشود (Bandiera and Natraj, 2013, p. 2). اهمیت این موضوع تا آنجاست که برنامه توسعه سازمان ملل (UNDP16) ، در گزارش سالانهاش در خصوص توسعه انسانی شاخصهای خاصی را برای نابرابری جنسیتی و توسعه گنجانده است (Carlsen, 2020). برای مثال، شاخص نابرابری جنسیتی (gender inequality index17) نابرابری بین زنان و مردان را در سه بعد سلامت باروری (که با نرخ مرگ و میر مادران و نرخ تولد در بزرگسالان اندازهگیری میشود)، توانمندسازی (که با سهم صندلیهای مجلس در اختیار زنان و سهم زنان و مردان 25 سال به بالا که حداقل تحصیلات متوسطه دارند، اندازهگیری میشود) و وضعیت اقتصادی (بیان شده به شکل مشارکت در بازار کار و اندازهگیری شده توسط نرخ شرکت زنان و مردان بالای 15 سال در نیروی کار) منعکس میکند (منبع: گزارش توسعه انسانی، برنامه توسعه سازمان ملل).
طبق گزارشهای سازمان ملل در سال 2018، کره جنوبی به لحاظ شاخص نابرابری جنسیتی رتبه 10 را به خود اختصاص داده است (رتبه اول مربوط به کشور سوئد و رتبه ایران 118 است). این کشور در دوره توسعه و صنعتی شدن سریعش گامهای قابل توجهی در جهت برابری جنسیتی در فرصتهای آموزشی و استخدامی برداشت. شکاف جنسیتی در نرخ ثبت نام در دوره متوسطه و ورود به تحصیلات عالی قابل چشمپوشی است. حضور زنان در حوزههایی مانند حقوق، پزشکی، و خدمات اجتماعی سطح بالا چشمگیر است (Kim, Lee, Shin, 2018). طبق دادههای OECD در سال 2019، 60 درصد زنان کرهای 15 تا 64 سال در جزو نیروی کار بودهاند.
محققان معتقدند استراتژی رشد صادرات محور به طرز ویژهای در بهبود بخشیدن به وضعیت اقتصادی نسبی زنان کرهجنوبی موثر بوده است، زیرا فروش صادراتی به هزینههای پایین نیروی کار وابسته است و زنان به دلیل اینکه نیروی کار کمهزینهتری هستند، در رسیدن به هدف توسعه صادرات بسیار اثر گذارند. به مرور زمان همانطور که مشارکت نیروی کار زنانه افزایش مییابد، تجربه کاری این زنان باعث کاهش خلا دستمزدی بین زنان و مردان میشود (Seguino, 1997). اقتصاد صادرات محور کره اقتصاد کرهجنوبی در دهه 1980 از تولید صادرات محور به اقتصاد مبتنی بر فناوری و خدمات تغییر جهت داده است و در سال 2004 خدمات 56.4 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور را ایجاد کرده است. این تغییرات تا حد زیادی به نفع زنان شاغل در بخش خدمات بوده و در دهههای 1980 و 1990 شکاف دستمزد جنسیتی را کاهش داده است (Tompkins, 2011).
مدل توسعه در كرهجنوبي
براي توصيف و تحليل مراحل توسعه كرهجنوبي ميتوان آن را به پنج دهه تقسيم كرد: 1) دهه 1950: بازسازي پس از جنگ؛ 2) دهه 1960: ايجاد بستر براي اقتصاد متكي به خود؛ 3) دهه 1970: ارتقاي ساختار صنعتي و توسعه روستايي؛ 4) دهه 1980: انتقال به يك اقتصاد باز و ليبرال؛ 5) دهه 1990: جهانيسازي و تطبيق ساختاري (Park, 2019).
در دهه بازسازي پس از جنگ، سياست اقتصادي دولت بر بازسازي متمركز بوده و تلاشهايش براي مهار تورم عمدتاً موفق بود. در اين دوره دريافت كمك از آمريكا ضروري بود اما دو كشور بر سر استفاده از بودجههاي كمكي اصطكاك داشتند. دولت كره ميخواست از اين منابع براي خريد تجهيزات و ساخت كارخانه استفاده كند اما آمريكا اصرار داشت كمكها به خريد كالا و مواد خام تخصيص داده شود تا كمكهاي خارجي به پول ملي18 افزايش يابد. در دوره دوم (دهه 1960)، دولت كرهجنوبي به رياست پارك با شعار مدرن كردن سرزمين پدري، برنامه پنج ساله توسعه اقتصادي را طراحي كرده و با اجراي سياست صادرات محور به رشد اقتصادي سريع دست پيدا كرد.
در دهه 1970 سياست صنعتي از صادرات به ساخت صنایع سنگین و شیمیایی19 (HIC) تغيير يافت. در سال 1973، شش صنعت استراتژيك –فولاد، فلزات غيرآهني، ماشينآلات، كشتيسازي، لوازم الكترونيكي و مهندسي شيميايي- تحت طرح ابتكاري HCI انتخاب شدند. كميتههاي پيشبردن HCI ايجاد شده و هدف رسيدن به درآمد سرانه 1000 دلار آمريكا و 10 ميليارد دلار صادرات تعيين شد. هدف انتخاب HCI دوگانه بود: امنيت ملي و نياز به ارتقاي صنعتيسازي براي تضمين صادرات. در اين دهه دستمزدها، پساندازها و صادرات در مقايسه با دهه قبل افزايش يافت. دستاورد كرهجنوبي در اين دو دهه در تاريخ صنعتيسازي و توسعه بينظير است.
دهه 1980نقطه عطف مهمي در استراتژي توسعه اقتصادي كره بود. در دو دهه قبل دولت در تخصيص منابع مداخله زيادي داشت، اما در دهه 1980 تفكر دولت درگير كردن بيشتر بخش خصوصي و بازار بود. از سال 1978 تورم از دلمشغوليهاي دولت بود، اما دولت جديدي كه در سال 1980 سر كار آمد وظيفه تثبيت اقتصاد را بر عهده گرفت. طرحهاي خصوصي در اين دوره مورد تشويق قرار گرفت و آزادسازي بازار آغاز شد. توجه بيشتري معطوف سياستهاي اجتماعي شد و هزينه عمومي روي سلامت، رفاه و آموزش افزايش یافت (همان).
در دهه 1990، همزمان با كاهش رشد جمعيت در سن كار، رشد اقتصادي نيز كند شد. در اوايل اين دهه با بسط اقتصاد مبتني بر دانش و جهانيسازي توزيع درآمد نامناسب شد و كارگران داراي مهارت كم آسيب ديدند. همزمان خلأ سودمندي بين توليد و خدمات، بين HCI و صنايع سبك و بين شركتهاي بزرگ و كوچك بيشتر شده و دستيابي به مشاغل با كيفيت دشوارتر شد. در سال 2008، كره دچار بحران مالي شد كه از قلب وال استريت، مركز مالي جهاني، نشأت گرفته بود. بازارهاي مالي كره دچار بينظمي شدند. اما كره توانست به سرعت از اين بحران عبور كند زيرا به دليل اصلاحات و بازسازيهايي كه در بحران 1997 انجام گرفته بود، آسيبپذيري بخشهاي مالي و شركتي كاهش يافته بودند (همان).
از اواسط دهه 1990 كره تصميم گرفت به جاي ياد گرفتن تكنولوژي از كشورهاي ديگر توسعه تكنولوژي در داخل كشور را سرعت بدهد. در خلال دهههاي 1960 و 1970 نهادهاي تحقيقاتي با بودجه دولتي تأسيس شده بودند تا توسعه در صنايع كليدي را ترويج دهند و از دهه 1990 به بعد شركتها و كسبوكارهاي كرهاي توانستند فعاليتهاي تحقيق و توسعه خود را گسترش داده و نهادهاي تحقيقاتي خصوصي ايجاد كنند. بعد از دوره رشد اقتصادي سريع و بعد دوره آزادسازي و تثبيت، در قرن جديد كره موتورهاي رشد جديد را دنبال كرده است كه رشد و پويايي اقتصادي را تقويت و وضعيت اقتصاد پيشرفته را تضمين خواهد كرد. در تصوير 1 خط سير توسعه كرهجنوبي قابل مشاهده است.
شکل (1)- خط سیر شماتیک و مدل توسعه کره جنوبی
منبع: (Park, 2019)
بحث و نتیجهگیری
در ادبیات توسعه همواره از کشور کرهجنوبی به عنوان الگوی پیشرفت سریع در کوتاهمدت یاد میشود. بررسی تاریخ این کشور پیش از جنگ جهانی دوم نشان میدهد که این کشور همواره از ثبات نسبی در حکومت برخوردار بوده است، به نحوی که در طول تاریخ تنها سه بار شاهد تغییر سلسله بوده است و در هر سه بار انتقال قدرت بدون هیچگونه خشونتی صورت گرفته است و خاندان نخبگان به سلسله بعدی منتقل شده است. بعد از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم و پایان ۳۵ سال استعمار کره، این کشور که تحت تأثیر دوران حکومت ژاپن به لحاظ عقیدتی به دو پاره چپ و راست افراطی تقسیم شده بود، به طور فیزیکی هم در مدار ۳۸ درجه تقسیم شد. بعد از این تقسیم کرهجنوبی تحت نفوذ آمریکا و کرهشمالی تحت نفوذ شوروری سابق قرار گرفت و باعث شد این کشور (شبهجزیره کره) به یک ملت و دو دولت تقسیم شده و به الگویی که از دو نظام متفاوت در کنار هم تبدیل شود.
کرهجنوبی در سالهای دهه ۱۹۵۰ تا اواخر دهه ۱۹۷۰ رژیمهای اقتدارگرا را تجربه کرده است، اما همواره در مسیر توسعه بود و نهادهای فراگیر اقتصادی در آن وجود داشتند (عجم اوغلو و رابین سون، ۱۳۹۴، ص. ۱۳۴). هماکنون نیز در این کشور دولت از فعالیتهای اقتصادی حمایت کرده و امکان مشارکت مردم در فعالیتهای اقتصادی فراهم است. مردم انگیزه فعالیت اقتصادی دارند، میتوانند از استعدادها و مهارتهایشان استفاده کنند و قدرت انتخاب داشته باشند. در این نوع اقتصاد مالکیت خصوصی امن و نظام حقوقی بیطرف است (همان، ص. ۱۱۳). در هر حال اقتدارگرایی در کرهجنوبی به دلیل احساس امنیت رژیم حاکم از جانب نهادهای فراگیر اقتصادی، هیچگاه مانع توسعه نشده است. هماکنون نیز مردمسالاري مبتني بر آزاديهاي فردي و قانون اساسی در اين كشور حکمفرماست.
همچنین در خصوص علمباوری و عوامل فرهنگی توسعه، باورهای مردم تحت تأثير فرهنگ کنفسیوسی در جهت توسعه است و تب بالایی برای فراگیری علم در این کشور وجود دارد. سیاستمداران کره جنوبی در آموزش و پرورش سرمایهگذاری کرده و توانستهاند به نرخ های بالای باسوادی و تحصیل دست پیدا کنند. از آنجا که سیستم آموزشی کره همراستا با نیازهای توسعهای کشور حرکت کرده است، شرکتهای کره جنوبی توانستهاند از مزایای نیروی کار تحصیلکرده استفاده کنند. کسانی که در کره جنوبی زندگی میکنند آموزشهای خوبی میبینند و استعدادهای خلاقشان به خوبی پرورش پیدا میکند. یک جوان کرهای برای فعالیت انگیزه دارد زیرا میداند که اگر تلاش کند میتواند موفق شده و سطح رفاهش را بهبود دهد. همچنین یکی دیگر از ویژگیهای توسعهای در کشور کرهجنوبی تلاش این کشور برای برقراری عدالت جنسیتی و به حداقل رساندن شکاف جنسیتی است.
در مجموع میتوان ویژگیهای توسعه در کرهجنوبی را به این شکل خلاصه کرد: وجود دولتهایی که در عین اقتدارگرایی کشور را در مسیر توسعه قرار دادند، ایجاد یک نظام دمکراتیک بر مبنای توزیع قدرت بین سه قوا، تقویت روحیه ناسیونالیسم و تأکید بر صرفهجويي و عقل معاش و ارادهي محكم، اتخاذ استراتژی توسعهی صادرات، آزادسازی بازار، استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته، ایجاد ثبات اقتصادی و سیاسی برای تشویق و ترغیب سرمایهگذاری، سرمایهگذاری گسترده روی آموزش و توجه ویژه به پرورش استعدادهای خلاقانه و تربیت نیروی کار متخصص، تلاش برای رفع نابرابری جنسیتی و استفاده از زنان در بخشهای مختلف.
منابع
- تيشه يار، م. (1395). بررسي روند توسعه سياسي دولت در كرهجنوبي. فصلنامه دولت پژوهي، 2(6)، 39-59.
- پیرانی، ش، اخوان کاظمی، م.، صادقی، ش.، (1400). واکاوی روند توسعه اقتصادی کرهی جنوبی در پرتو نظریهی آدریان لفتویچ، مطالعات اقتصادی بینالملل، 4(2)، 463-491.
- سریعالقلم، محمود (۱۳۹۰). عقلانیت و توسعهیافتگی ایران. تهران: فرزان روز.
- عجم اوغلو، دارون و جیمز اي. رابینسون (۱۳۹۴). چرا کشورها شکست میخورند؟، ترجمه محسن میردامادی و محمدحسین نعیمیپور، چاپ سوم، تهران: انتشارات روزنه.
- قادری، ر.، محسنی تبریزی، ع.، پوریانی، م. مطالعه تطبیقی برنامه های توسعه ایران و کره جنوبی در چهار دهه گذشته با تاکید بر توسعه اقتصادی- سیاسی، مطالعات توسعه اجتماعی ایران، 12(48)، 89-107.
- مسعودی، ص. (1394). سیاستگذاری برای توسعه مبتنی بر صنعت و فناوری: درسهایی از مقایسه ایران و کره جنوبی، تهران، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، شماره مسلسل: 14660.
- نقیبزاده، احمد و محمدتقی دلفروز (1394). بررسی فرایند توسعه اقتصادی کره جوبی در چارچوب الگوی دولت توسعهگرای غیردموکراتیک، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، 45(4)، 1015-1032.
- وبر، ماکس (۱۳۹۸). اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری، ترجمه عبدالمعبود انصاری، تهران: انتشارات سمت.
- Bandiera, O., & Natraj, A. (2013). Does gender inequality hinder development and economic growth? World Bank Res. Obs., 28(1), 2-21. https://doi.org/10.1093/wbro/lks012
- Brazinsky, G. (2007). Nation building in South Korea: Koreans, Americans, and the making of a democracy. University of North Carolina Press. Retrieved December 17, 2020, from http://www.jstor.org/stable/10.5149/9780807867792_brazinsky
- Carlsen, L. (2020). Gender inequality and development. Sustain Sci 15, 759–780. https://doi.org/10.1007/s11625-019-00767-9
- Cho, Y. J. (1989). Finance and developmemt: The Korean approach, Oxford Review of Economic Policy, 5(4), 88–102. https://doi.org/10.1093/oxrep/5.4.88
- Granato, J., Inglehart, R., & Leblang, D. (1996). The effect of cultural values on economic development: theory, hypotheses, and some empirical tests. American Journal of Political Science, 40(3), 607-631. DOI:10.2307/2111786
- Greenfeld, Liah (2001), The spirit of capitalism, nationalism and economic growth, Cambridge & London: Harvard University Press.
- Kim J. Lee J. W. Shin K. (2018). Gender inequality and economic growth in Korea. Pacific Economic Review, 23(4), 658–682. 10.1111/1468-0106.12181
- Kim, k. J. (2006). The development of modern South Korea: State formation, capitalist development and national identity, NY: Routledge.
- Kim, S. H. (2017). Science, technology, and the imaginaries of development in South Korea. Development and Society, 46(2), 317-347. https://doi.org/10.21588/dns/2017.46.2.006
- Kohli, A. (1994). Where do high political economies come from? The Japanese Lineage of Korea’s “developmental state”, World Development, 22(9) 1269-1293. https://doi.org/10.1016/0305-750X(94)90004-3
- Kwon, O. (2005). A cultural analysis of South Korea's economic prospects, Global Economic Review, 34(2), 213-231, DOI: 10.1080/12265080500117541
- Kwon, O. (2011). Does culture matter for economic development in Korea? The Journal of East Asian Affairs, 25(2), 163-182. http://www.jstor.org/stable/23258239
- Lee, J. K. (2006). Educational fever and South Korean higher education. Revista Electronica de Investigacion Educativa (REDIE), 8(1), retrieved from https://files.eric.ed.gov/fulltext/ED491564.pdf
- Liang, M. (2010). Confucianism and the East Asian miracle. American Economic Journal: Macroeconomics, 2(3), 206-234. DOI:10.2307/25760314
- Nawrot, K.A. (2020). Does Confucianism promote cooperation and integration in East Asia? Int. Commun. Chin. Cult, 7, 1–30. https://doi.org/10.1007/s40636-020-00173-2
- Isozaki N. (2019). Education, development, and politics in South Korea. In: Tsunekawa K., Todo Y. (eds) Emerging states at crossroads. emerging-economy state and international policy studies. Singapore: Springer. https://doi.org/10.1007/978-981-13-2859-6_10
- Park, J. D. (2019). Re-Inventing Africa's Development: Linking Africa to the Korean Development Model. Palgrave Macmillan.
- Seguino, S. (1997). Gender wage inequality and export‐led growth in South Korea, The Journal of Development Studies, 34:2, 102-132. http://dx.doi.org/10.1080/00220389708422513
- Seth, M. J. (2020). A Concise history of Korea: From antiquity to the present. 3rd edition. London: Rowman & Littlefield.
- Tompkins, Rebecca C. (2011). Working for change: Gender inequality in the labor force in Japan, South Korea, and Taiwan. Senior Theses, Trinity College, Hartford.
http://digitalrepository.trincoll.edu/theses/9
- Vu, T. (2007). State formation and the origins of developmental states in South Korea and Indonesia. St Comp Int Dev, 41, 27–56. https://doi.org/10.1007/BF02800470
- https://www.worldbank.org/en/country/korea/overview
- http://hdr.undp.org/en/content/gender-inequality-index-gii
- https://stats.oecd.org/Index.aspx?DataSetCode=LFS_SEXAGE_I_R
- https://elaw.klri.re.kr/eng_service/lawView.do?hseq=1&lang=ENG
- http://english.moe.go.kr/boardCnts/list.do?boardID=282&m=0303&s=english.
[1] 1- دانشجوی دکترای جامعهشناسی اقتصادی و توسعه، دانشگاه تبریز (نویسندهی مسئول)، z.sadeqi@tabrizu.ac.ir، zahrasadeqi.s@gmail.com
[2] 2- استاد اقتصاد گروه اقتصاد دانشگاه تبریز
[3] 1-State
[4] 2- Nation
[5] 1- Syngman Rhee
[6] 1- Choi Kyu Hah
[7] 2- Roh Tae Woo
[8] 3- Kim Young-sam
[9] 1- Granato
[10] 2- Lu
[11] 1- Naam
[12] 1- Kwan
[13] 2- transaction cost
[14] 3- enforcement cost
[15] 1- Heavy and Chemical Industries
[16] 1- United Nations Development Programme
[17] 2- GII
[18] 1- Counterpart funds
[19] 2- Heavy and chemical industries