سیاست¬های موثر بر ساختارهای اقتصاد ِفرهنگ با رویکرد توسعه¬اجتماع¬محور (مورد مطالعه، محله اسلام¬آباد کرج)
محورهای موضوعی :محمّد¬تقی¬ حیدری 1 , سیما کاظمی 2 *
1 - 0
2 - دانشگاه زنجان
کلید واژه: واژه¬های کلیدی: محله, اقتصادِ فرهنگ, رویکرد اجتماع¬محور, صنایع خلاق, محله مرادآب کرج(اسلام¬آباد),
چکیده مقاله :
چكيده رشدفزاینده شهرنشینی و نبود مدیریت¬منسجم¬شهری منجر به ناکارامدی برنامه¬ریزی¬در شهرها شده، به¬طوری¬که این ناکارامدی¬درسطح خُرد«محله¬ای» بیشتر نمایان است. بطورکلی نگرش مبتنی بر اجتماع در توسعه¬شهری و برنامه¬ریزی می¬تواند باعث افزایش کنترل مردم بر زندگی¬و معیشت خودشان گردد و نهایتا باعث ارائه طرح¬ها و برنامه¬هایی¬شود که با نیازها و شرایط¬محلی همخوانی بیشتری دارد. در علم اقتصادِفرهنگ، به زمینه¬هاوبسترهای اقتصادی مورد نیاز در یک مقوله-فرهنگی پرداخته می¬شود. تعیین سیاستهای صحیح در حوزه و بخشهای اقتصادِ¬فرهنگ؛ از مهمترین وکلیدیترین عوامل توسعۀ آن¬است. دراین¬راستا در پژوهش¬حاضر؛ سیاست¬های¬موثر در اقتصادفرهنگ در محله مرادآب¬کرج(اسلام¬آباد) با رویکرد محله¬مبنا با روش توصیفی- تحلیلی مبتنی بر منابع اسنادي و پیمایشی تدوین شده است. ابتدا مبادرت به بررسي وتبيين ماهيت اقتصاد-فرهنگ و نقش صنایع¬خلاق و سیاست¬های موثر بر اقتصادفرهنگ خواهيم پرداخت و در نهايت راهكارهايي راهبردي-اجرايي در راستاي رسيدن به توسعه¬محله¬¬¬مبنا ارائه شده¬است. داده¬های مورداستفاده در این پژوهش به روش ترکیبي(کمي وکیفی) است. تجزیه و تحلیل اطلاعات با توجه به شیوه توصیفی تحلیلی و با توجه به استنباط¬های نظری صورت گرفته است. جامعه¬آماري این تحقیق را کارشناسان و صاحب¬نظران در زمینه شهرسازي و بخشی هم توسط افراد بومی محله تشکیل می¬دهند به منظور شناخت عمیق¬تر مسائل و مشکلات به¬ویژه شناخت ویژگی¬های اجتماعي و اقتصادی با استفاده از روش پیمایشی¬و¬ابزار پرسشنامه به گردآوری اطلاعات اقدام شد. پس¬از احصا شدن نظرات¬و¬پاسخ¬ها از روش تجزیه وتحلیل محتوا و به طور خاص از نرم افزار (MAXQDA) استفاده¬گردیدکه از آن¬طریق داده¬های پاسخ¬های مصاحبات و پرسشنامه¬ها خلاصه¬سازی و کدگزاری گردید. نتایج،گویای آن است¬که شورای¬محله و مدیریت¬شهری با تغییر بنیادی ساختارهای برنامه¬ریزی محله می¬توانند به پایداری اکولوژیک، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی¬محله در راستای توسعه¬پایدار محله¬ای کمک شایان توجهی نمایند. درنهایت می¬توان گفت مدیریت منسجم محله¬ای، در شکل¬گیری محله و حفظ ساز و کار اقتصادی محله و همچنین صنایع خلاق نقش بسزایی دارد.
Mohammad Taghi Heydari Sima Kazemi Lemraski Abstract The increasing growth of urbanization and the lack of coherent urban management have led to the inefficiency of planning in cities, so that this inefficiency is more visible at the small "neighborhood" level. In general, the community-based approach in urban development and planning can increase people's control over their own lives and livelihoods, and ultimately lead to the presentation of plans and programs that are more consistent with local needs and conditions. In the science of cultural economics, the economic fields and Websters needed in a cultural category are discussed. Determining the correct policies in the field and sectors of the economy of culture is one of the most important and key factors in its development. In this regard, in the present research; Effective policies in cultural economy in Moradab-Karaj neighborhood (Islam-Abad) have been compiled with a neighborhood-based approach with a descriptive-analytical method based on documentary and survey sources. First, we will examine and explain the nature of the cultural economy and the role of creative industries and effective policies on the cultural economy, and finally, strategic-executive solutions are presented in order to achieve the development of the neighborhood. The data used in this research is a combined method (quantitative and qualitative). Data analysis has been done according to the analytical descriptive method and according to theoretical inferences. The statistical community of this research is made up of experts and experts in the field of urban planning and some of them are native people of the neighborhood. In order to get a deeper understanding of issues and problems, especially social and economic characteristics, information was collected using a survey method and a questionnaire tool. After the comments and answers were counted, the content analysis method was used, and in particular, the software (MAXQDA) was used, through which the data of the answers to the interviews and questionnaires were summarized and coded. The results show that the neighborhood council and city-management can contribute to the ecological, economic, social, political and cultural sustainability of the neighborhood in the direction of sustainable neighborhood development by fundamentally changing the neighborhood's planning structures. Finally, it can be said that coherent neighborhood management plays a significant role in shaping the neighborhood and maintaining the economic structure of the neighborhood as well as creative industries.
- آرام، هاشم. وثوقی، منصور. سلمانی، گودرز(1391). بررسی موانع ساختاری در جهت شکل گیری و ارتقاء توسعه فرهنگی در ایران؛ چالشها و راهکارها. مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران، سال چهارم/شماره سوم/تابستان 1391 . Social Development Studies 2012 (summer), Vol. 4, No.3Journal of Iranian
- انتظاري، ع. و درخشان، ف(1401)تحليل سياست گذاري در اقتصادِ فرهنگ .
- پیغامی، عادل(1394).فرهنگ و اقتصاد، قرارگاه شهید باقری، حوزه مطالعاتی، نشریه جامعه شناسي كاربرد ، 33(1)،34.
- پاپلی یزدي، محمد حسین و رجبی سناجردي، حسین ( 1386 ). نظریه¬ هاي شهر و پیرامون. تهران: انتشارات سمت.
- تشکر، زهرا ( 1383 )، درآمدی بر اقتصاد و فرهنگ، تهران، انتشارات مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی.
- تراسبی، دیوید؛( 1391 )، اقتصاد و فرهنگ، ترجمه کاظم فرهادی، تهران، نشر نی.
- تراسبي، د. (1393). اقتصاد سياست فرهنگي، ترجمۀ سوسن علائي، تهران: سورۀ مهر.
- تاوز، ر. (1393). درسنامۀ اقتصاد فرهنگ ، ترجمۀ علي اكبر فرهنگي و همکاران، تهران: دانژه
- رهنما و همکاران( 1396 )،تحلیل عوامل مؤثر بر پیشبرد فرهنگ مشارکت محلی در برنامه ریزی توسعه گردشگری(مطالعه موردی: منطقه آزاد ماکو) نشریه جغرافیا و برنامه ریزی، 21(22)،67-95.
- رضازاده راضیه و علی سلسله، 1389 ، مروری بر سیاستهای توسعة پایدار محلهای با رویکرد دارایی مبنا و تأکید بر سرمایه¬های اجتماعی و کالبدی، فصلنامة دانشگاه هنر، شمارة 4 ، صص 121 139 .
- شش جوانی، محمدرضا(1395). مطالعات راهبردی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی .
- ساسان¬پور،فرزانه. سلیمانی، محمد. ضیاییان، پرویز. دلفان آذری، زهرا(1392). جایگاه محله در توسعة پایدار شهر)مطالعة موردی: محله های منطقة 10 شهرداری تهران. پژوهش های جغرافیای انسانی، دورة 47 ، شمارة 1 ، بهار 1394 ص. 176 - 159
- شيرازي، ح. و ایزد خواه، م.م. (1395). «رویکرد سیاسی در اقتصادِ فرهنگ مورد مطالعه: تجاري سازي محصولات جانبي انيميشن، سياست گذاري» فصلنامه علمی -پژوهشیسياست گذاري عمومي، 2(3) ، 141-161.
- شورای عالی انقلاب فرهنگی(1395). شناسایی ارزش¬ها و اصول بنیادین نشام نوآوری صنایع فرهنگی، سامانه نظام نوآوری فرهنگی.
- چاوش باشی، فرزانه. فتحی، سروش. زنگی، بهنام(1395) . رتبه بندي مولفه هاي صنایع خلاق فرهنگی در اقتصاد فرهنگ ایران. اولین همایش ملی اقتصاد خلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب، 3 اسفند ماه 1395.
- حاجی¬نژاد، علی. قادری، جعفر. هادیانی، زهره. ایزدی، پگاه(1395). فصلنامه علمي- پژوهشي اقتصاد و مديريت شهري، 5(2(پیاپی18))،41-20. نمایه در Civilica ،RICeST ،Ensani ،Magiran ،Noormags ،Google Scholar ،SID ،Econbiz ،EconLit ،ISC شاپا: 2870-2345
- خادمیان، طلیعه (1390 )، سبک زندگی و مصرف فرهنگی، تهران، انتشارات جهان کتاب.
- خان¬محمدی،مرجان.قلعه¬نوئی، محمود. ایزدی، محمد سعید(1398). تبیین مدل محلة فرهنگی در بافتهای تاریخی برای توسعة اقتصاد و حضور صنایع خالق )مورد پژوهشی: خیابان اللهزار، تهران(. نشریه علمی باغ نظر، 17(87 ،)5-18 /شهریور 1399.
- خاکپور، براتعلی، مافی، عزتالله و علیرضا باوانپوری، 1388 ، نقش سرمایة اجتماعی در توسعة پایدار محله ای (نمونه: کوی سجادیة مشهد)، مجلة جغرافیا و توسعة ناحیه¬ای، شمارة دوازدهم، صص 55 - 81 .
- خزایی، محسن(1385).اقتصاد فرهنگ، روزنامه ایران، بخش اقتصاد.
- دینانی، ل.،مقیمی، س. 1389 . قابلیت¬هاي توسعه محله¬اي در بافت¬هاي شهري جدید تهران محله نارمک. کنگره بین المللی علوم مهندسی و توسعه شهری پایدار - 1397
- رضایی، عبدالعلی ( 1382 )، "اقتصاد فرهنگ"، نشریه بیناب، شماره سوم و چهارم
- ضرغام، حمید؛ حاجي محمد امیني، صمد. ( 1390) امكانسنجي خوشه گردشگري در شهرستان بندر انزلي، فصلنامه مطالعات جهان گردي (مطالعات گردشگري(، .93 -123 ، شماره 14
- عبدالهی، مجید. صرافی، مظفر. توکلی¬نیا، جمیله(1388). بررسي نظري مفهوم محله و بازتعريف آن با تأكيد بر شرايط محله هاي شهري ايران. پژوهش هاي جغرافياي انساني، شماره 72 ، تابستان 1389. صص 102-83.
- محمدی،علیرضاوهمکاران( 1387)،توسعه اجتماع – محورسازوکاری برای ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی، مجله هفت شهر،17(22). 50-64
- مهندسان مشاور باوند ، 1383 ، طرح ساماندهی تپه مرادآب كرج،گزارش نهايي مرحله اول، معاونت فني و عمراني شهرداري كرج.
- مهندسین مشاوررپرداراز، ب، 1387، بررسی گستره فقر شهری، شناسایی و گونه¬شناسی محله¬های فقیرنشین و اسکان غیررسمی، ساماندهی سکونتگاه¬های غیررسمی و اقدامات توانمندسازی اجتماعات آن¬ها با تاکید بر بهسازی شهری گزارش جلد2
- مهندسان مشاورپرداراز،1399. طرح بازآفرینی حوزه مسکونی تپه مرادآب
- ناظمی اردکانی، مهدی و محمد صیادی(1393). بررسی وضعیت مولفه¬های اقتصاد فرهنگ در ایران، مقایسه تطبیقی باکشورهای منتخب دنیا و ارائه راهکارهای بهبود وضعیت اقتصاد فرهنگ در کشور، راهبرد اجتماعی فرهنگی، سال چهارم، شماره13: 225-191.
- وحدانی، حسن و مجتبی رفیعیان، 1384 ، امکانسنجی ظرفیتهای توسعة محله ای جهت رسیدن به توسعة پایدار شهری )نمونة موردی: محلة کلکته چی (راستة کوچه) تبریز)، پایان¬نامة کارشناسی ارشد رشتة شهرسازی، دانشگاه تربیت مدرس.
- یک پسر، مهدی(1387). صنایع فرهنگی: فناوری فرهنگی، پاسخی به فردا.
- Cowan, Robert, 2005, The Dictionary of Urbanism, London, Street Wise Press.
- Cultural times. (2015). The first global map of cultural and creative industries.
- Evans, G. (2009). Creative cities, creative spaces and urban policy. Urban Studies, 46(5-6), 1003–1040
- Evans, G. (2001). Cultural planning: an urban renaissance? London: Routledge.
- Habitat, U. N. (2016).Urbanization and development emerging futures. World cities report, 3(4), 4-51.
- Kazakova, G. M. (2019) Regional Cultural Policy: Ural Scenarios / G. M. Kazakova // International Scientific Conference "Man in the world of culture: problems of science and education" Ekaterinburg, Russia, 26–27).
- Mommaas, H. (2004). Cultural clusters and the post-industrial city: towards the remapping of urban cultural policy. Urban studies, 41(3), 507-532.
- Mozammel, M., & Schechter,G(2005).Strategic communication for communitydriven development
- Oakley, K. and O'Connor, J. (2015). The routledge companion to the cultural industries, Routledge Taylor & Francis Group, 595p.
- Pratt, A. C. (2010). Creative cities: Tensions within and between social, cultural and economic development. A critical reading of the UK experience. City, Culture and Society, 1(1), 13-20.
- Peterson, R. A., & Anand, N. (2004). The production of culture perspective. Annual Review of Sociology, 30, 311-34.
- Parkin, M., Powell, M. and Matthews, K. (2014). Economics, London: Addison-Wesley Longman.
- Richards, G., & Palmer, R. (2010). Eventful Cities: Cultural management and urban regeneration. A utterworth-Heinemann Title.
- Roberts, M. (2006). From ‘creative city’to ‘no-go areas’–The expansion of the night-time economy in British town and city centres. Cities, 23(5), 331-338.
- Sarrafi M., 2001, The Urban Grand Problem of Iran and Role Urban Planning, Quarterly Architecture and Urban Planning, No 63-62, PP.51-45.
- Sitorus, Y. L. M. (2017). Community Driven Development In Traditional Communities In Papua. Journal of Regional and City Planning, 28(1), 16-31.
- United Nations Industrial Development Organization, 2018. Sustainable cities: Hubs of innovation, jobs, industrialization and climate action. UNIDO, Vienna, Austria.
- Vitkauskaitė, I. (2015). Cultural industries in public policy, Journal of International, 8 (1), 208-222.
فصلنامه راهبرد توسعه/ سال نوزدهم/ شماره 3 (پیاپی75)/ پاییز 1402/ 179-153
Quarterly Journal of Development Strategy, 2023, Vol. 19, No.3 (75), 153-179
سیاستهای موثر بر ساختارهای اقتصادِ فرهنگ
با رویکرد توسعه اجتماعمحور
(مورد مطالعه، محله اسلامآباد کرج)
محمّدتقیحیدری1
سیما کاظمی لمراسکی2
(تاريخ دريافت9/5/1402 ـ تاريخ تصويب 16/8/1402)
نوع مقاله: علمی پژوهشی
چكيده
رشدفزاینده شهرنشینی و نبود مدیریتمنسجمشهری منجر به ناکارامدی برنامهریزیدر شهرها شده، بهطوریکه این ناکارامدیدرسطح خُرد«محلهای» بیشتر نمایان است. بطورکلی نگرش مبتنی بر اجتماع در توسعهشهری و برنامهریزی میتواند باعث افزایش کنترل مردم بر زندگیو معیشت خودشان گردد و نهایتا باعث ارائه طرحها و برنامههاییشود که با نیازها و شرایطمحلی همخوانی بیشتری دارد. در علم اقتصادِفرهنگ، به زمینههاوبسترهای اقتصادی مورد نیاز در یک مقولهفرهنگی پرداخته میشود. تعیین سیاستهای صحیح در حوزه و بخشهای اقتصادِفرهنگ؛ از مهمترین وکلیدیترین عوامل توسعۀ آناست. دراینراستا در پژوهشحاضر؛ سیاستهایموثر در اقتصادفرهنگ در محله مرادآبکرج(اسلامآباد) با رویکرد محلهمبنا با روش توصیفی- تحلیلی مبتنی بر منابع اسنادي و پیمایشی تدوین شده است. ابتدا مبادرت به بررسي وتبيين ماهيت اقتصادفرهنگ و نقش صنایعخلاق و سیاستهای موثر بر اقتصادفرهنگ خواهيم پرداخت و در نهايت راهكارهايي راهبردي-اجرايي در راستاي رسيدن به توسعهمحلهمبنا ارائه شدهاست. دادههای مورداستفاده در این پژوهش به روش ترکیبي(کمي وکیفی) است. تجزیه و تحلیل اطلاعات با توجه به شیوه توصیفی تحلیلی و با توجه به استنباطهای نظری صورت گرفته است. جامعهآماري این تحقیق را کارشناسان و صاحبنظران در زمینه شهرسازي و بخشی هم توسط افراد بومی محله تشکیل میدهند به منظور شناخت عمیقتر مسائل و مشکلات بهویژه شناخت ویژگیهای اجتماعي و اقتصادی با استفاده از روش پیمایشیوابزار پرسشنامه به گردآوری اطلاعات اقدام شد. پساز احصا شدن نظراتوپاسخها از روش تجزیه وتحلیل محتوا و به طور خاص از نرم افزار (MAXQDA) استفادهگردیدکه از آنطریق دادههای پاسخهای مصاحبات و پرسشنامهها خلاصهسازی و کدگزاری گردید. نتایج،گویای آن استکه شورایمحله و مدیریتشهری با تغییر بنیادی ساختارهای برنامهریزی محله میتوانند به پایداری اکولوژیک، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگیمحله در راستای توسعهپایدار محلهای کمک شایان توجهی نمایند. درنهایت میتوان گفت مدیریت منسجم محلهای، در شکلگیری محله و حفظ ساز و کار اقتصادی محله و همچنین صنایع خلاق نقش بسزایی دارد.
واژههای کلیدی: محله، اقتصادِ فرهنگ، رویکرد اجتماعمحور، صنایع خلاق، محله مرادآب کرج(اسلامآباد)
1-بیان مساله
امروزه بیشاز نیمی از جمعیت جهان،54 درصد در شهرها زندگی میکنند و تا سال 2050 این میزان به 64 درصد خواهد رسید (اسکان ملل متحد 3،2016). همچنین طبق برآورد سازمان ملل متحد80 % رشد شهری در طول دو دهه آینده در شهرهای آسیایی و آفریقایی اتفاق خواهد افتاد (سازمان توسعه ایالات متحده4، 23:2018 ).
همانطورکه شهرها در کشورهای توسعهیافته بسرعت در حال رشد میباشند و به نیازهای مدیریتی خود توجه دارند، کشورهای درحالتوسعه با پیامدهای شهرنشینی که شامل افزایش تقاضا برای خدمات اساسی است مواجه هستند. بررسی تاریخ تحولات نظریات برنامهریزی نشان میدهد که از اواخر دهه 1970 به بعد، به جهت پیچیدگیهای موجود در سیستمهای شهری و چالشهایی که شهرها با آن روبرو هستند چرخشی آشکار به سوی رویکردهایی از پایین به بالا و اجتماع محور دیده میشود مفهوم توسعه اجتماع مبنا بسط یافته مفهوم توسعه مردممحور است که در پاسخ به رهیافت توسعهای که مبنای آن رشد اقتصادی است ظهور یافته است که باعث رفاه اجتماعی نمیشود بلکه بی عدالتی را بخصوص در کشورهای در حال توسعه گسترش میدهد(سیتروس5،2017).
در چند دهه گذشته، بسیاري از شهرهاي دنیا، صنعتزدايي را تجربه كرده و در بازساخت اقتصادي خود از تولیدات صنعتي به سمت بخش خدمات، تغییر گرايش دادهاند. در اقتصاد فراصنعتي، منابع جديدي براي توليد و رشد اقتصاد معرفي شده و بدين ترتیب ، فعالیتهاي فرهنگي كه در گذشته فرض ميشد داراي اثرات جانبي بر بالندگي اقتصادي هستند، جايگاه مهمتري در سیاستگذاريهاي اقتصادي كسب كردهاند؛ بهگونهای كه حكومتهاي محلي، توجه شاياني به سرمايهگذاري و توسعه منابع فرهنگي بهعنوان معیارهاي توسعه اقتصادي دارند(Roberts,2006). صنایع فرهنگی، گونهاي از صنعت است كه به خلق ایده، توليد و توزیع محصولاتي ميپردازد كه ماهيت فرهنگي دارند( and O'Connor, 2015: 13 Oakley).
در علم اقتصاد فرهنگ، به زمینهها و بسترهای اقتصادی مورد نیاز در یک مقوله فرهنگی پرداخته میشود. مثلا سیاستها و مسائل مالی، بودجهریزی، قیمتگذاری، بازار عرضه و تقاضای عرصه فرهنگ(پیغامی،1394). تعیین سیاستهای صحیح در حوزه و بخشهای اقتصادِ فرهنگ؛ یعنی تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات فرهنگی از مهمترین و کلیدیترین عوامل توسعۀ آن است. رشد و پیشرفت اقتصادِ فرهنگ، یکی از عرصههایی است که بالقوه در درون خود میتواند به رشد بخشهای دیگر منجر شود. پویایی صنایع فرهنگی میتواند به رشد درونزای اقتصادی کشور کمک کند؛ بنابراین نبود الگوی مناسب در مدیریت اقتصادِ فرهنگ، خسارات زیادی به کشور وارد میکند که مصادیق آن را میتوان در وجود معضلات اجتماعی- فرهنگی، کمتأثیرشدن اقدامات سازمانهای فرهنگی در حل آنها، موازیکاری، ضعف در تولید و مصرف محصولات فرهنگی و ... مشاهده کرد(انتظاری و درخشان،1401).
اقتصادِ فرهنگ دارای سه بخشِ تولید، توزیع و مصرف محصولات فرهنگی است. تولید فرهنگی، از مهمترین مراحل اولیۀ اقتصادِ فرهنگ است در اقتصاد، تولید (شامل نیروی کار، زمین، سرمایه و ...) به معنای تبدیل منابع به کالا و خدمات است. به تبع این تعریف، تولید فرهنگی نیز فرایندی است که محتواهای فرهنگی درون آن حاوی عناصر نمادین فرهنگی، زیباشناختی و هنری است که از طریق کانالِ تولیدی، ایجاد، آموزش، نیروی انسانی، توزیع، ارزیابی و حفظ میشود (Peterson and Anand,2004). بخش دیگر اقتصادِ فرهنگ، توزیع محصولات فرهنگی است. تسهیل شیوههای دستیابی به کالاهای فرهنگی در افزایش مصرف و سودآوری بسیار مؤثر است. از مهمترین بخشهای اقتصادِ فرهنگ، توزیع و مهمترین بستر آن، بازار است. بازار، بستری است در قالب ترتیبات نهادی و قراردادی یا شبکهای که تصمیمات و فعالیتهای بنگاهها (تولیدکنندگان و مصرفکنندگان) و دولت در آن هماهنگ میشود (Parkin et al.,2014). مصرف، یکی از مهمترین بخشهای اقتصادِ فرهنگ است. در مباحث اقتصادی، میتوان مخاطبان، بازدیدکنندگان، بینندگان و خریداران انواع محصولات فرهنگی هنری را بهعنوان «مصرفکنندگان» در نظر گرفت. مصرف کالاهای فرهنگی از دو بعد بررسی میشود: بعد اول الگوهای مصرف است که از طریق خرید کالا و خدمات فرهنگی مصرفکنندگان نشان داده میشود. بعد دوم مربوط به نظریۀ تقاضاست که انتخابهای مصرفکنندگان را تبیین میکند (رک. تاوز، 1393: 214).
سیاستگذاری بهمعنای تخصیص منابع و توزیع یارانهها و امکانات عمومی برای مجموعهای از فعالیتهای هنری مانند تماشاخانهها، گالریها، موزهها، تالارهای کنسرت، استودیوهای حرکات موزون، مراکز هنری و رسانهای، نمایش فیلم و ... و حمایت از هنرمندان و کارکنان فرهنگی مانند آموزش و حقوق مالکیت معنوی تشویق و طراحی شده است. این نوع برنامهریزی در سطح ملی (سیاستهای هنری دولتی ملیگرا)، منطقهای (نواحی هنری منطقهای و استانی) و اجتماعات محلی انجام میشود که شامل برنامهریزی و دسترسی به فرهنگ و هنر (حقوق فرهنگی) و مفهوم توسعۀ فرهنگ و هنر میشود؛ به این ترتیب که با مداخله در اجتماعات محلی تلاش میکنند تا تقاضا برای مصرف و تمایل به مشارکت در تولید آثار هنری را تشویق کنند و در مواردی نیز در راستای تحقق اهداف دموکراسی و توسعۀ فرهنگی میکوشند (Evans, 2001:35). رویکرد محلهگرایی به عنوان نوش دارویی براي مقابله با گسست کالبدي شهرها و افت کیفیت اجتماعی محیطهاي شهري معاصر مطرح شده است و در بافتهاي یکنواخت و خالی از هویت و تمایزات مکانی شکل گرفته است (دینانی، 1389: 21). مواجهه شهرهاي امروز با سیستم اقتصادي غیرقابل پيش بیني، باعث شده تا شهرها بیش از پیش بر منابع، داخلي خود مانند: تاريخ، فضاها و نیروي خلاق تكیه كنند. فشار جهاني شدن و به طبع آن، مشكلاتي كه به دلیل تغییير ساختار اقتصادي به وجود آمده و همچنین نیاز به ايجاد هويت جديد، باعث شده شهرها از داراييهاي فرهنگي خود به منظور تمايز هويت شهري استفاده كنند(Richards & Palmer, 2010).
با توجه به قرارگیري فعالیتهاي فرهنگي در بطن سیاستها و برنامههاي شهري، تركیب فعالیتها و عملكردهاي فرهنگي از تولید تا مصرف و از تئاتر و هنرهاي بصري تا موسیقي، در شكلهاي متنوع فضايي با يكديگر دستهبندي ميشوند( Mommaas,2004).
به دلیل گستردگی ابعاد و تغییر در ماهیت مسائل شهری و پیچیدگی این مسائل، جامعنگری و توجه به ابعاد و جنبههای مختلف این مسائل برای حل پایدار آنها را اجتنابناپذیر ساخته است. در این میان، توجه و تأکید برنامهریزی و مدیریتشهرها، بیش از هر زمان دیگری متوجه سطوح پایینتر و ابعاد ملموس زندگی شهری شده است. بهگونهایکه پژوهشها و مطالعات زیادی در یکی دو دهة اخیر صورت گرفته است که همه به نحوی سیاستگذاری، برنامهریزی و مدیریتشهری را از خردترین واحد در شهر یعنی محلة هدف قرار داده است(رضازاده و سلسله، 1389 : 127). خُردترين واحد در نظام برنامهريزيشهري را، كه كانون كنش و واكنشهاي اجتماعي است، با توجه به تجارب گذشته و در قسمتهايي از جهان پيشرفته ميتوان در قالب محله6 و بر پايه واحد اجتماع محلي7 ارزيابي كرد. بديهي است نقشي كه محله در شهرهاي سنتي ايفا میکرد، تا حد زيادي متفاوت با نقشي است كه محلههاي كنوني در شهرهاي امروز و به خصوص كلانشهرها به عهده دارند(عبدالهی و همکاران،1388).
با افزایش میزان بحث بر سر رابطة بین فرهنگ و فرآیندهای توسعة محلی، و نقش فرهنگ در ایجاد فرصتهای جدید در مناطق صنعتی و تجاری(Evans, 2009) و همچنین پژوهش در حوزههای اقتصادی، انسانی، جغرافیای مکانی و فرهنگی، به تدریج آگاهی از تأثیرگذاری فرهنگ از راههای مختلف بر توسعة محلی افزایش یافته است. تا جایی که فرهنگ، به عنوان ابزاری برای احیای مراکز شهری و صنعتی و متروک، و قراردادن بهینة شهرها در بازار جهانی پس از صنعتی شدن، و به عنوان راهبردی در فرایند بازآفرینی شهری و جادویی برای رسیدن به موقعیتی جدید در رقابت عرصة جهانی، شناخته می شود و مورد بررسی قرار میگیرد(Pratt, 2010).
مادامیکه جامعهاي تاثیر سیاستهاي خود را بر گروههایی که محمل اجراي این سیاستها هستند، مطالعه نکند همواره محکوم به خطا است. از طرفی گروههاي مختلف شهري به مثابه جایگاه فرهنگی در میان جایگاههاي فرهنگی متنوع، همچون کوهیخی است که تنها نوك آن هویدا است و لازم است بسترهاي عمیق فرهنگی و ارتباطی بین اعضاء آنها مورد مطالعه قرار گیرد. اسکار لوئیس8 معتقد است کانون توجه در مشاهدة زندگی شهري باید بر چگونگی وجوه متعدد روابط انسانی و تغییر و تحول آنها باشد. وي در نظریهاي ترکیبی بر وجود پیوندهاي اجتماعی -قومی و گروههاي بههم پیوسته متعدد در میان شهرنشینان تاکید میکند. ولی مساله این است که چنین پیوندها و گروههایی چندان نمایان نبوده و باید آنها را کشف کرد، و تنها در این صورت است که به بقاء گروههاي اولیه در شهرهاي بزرگ و تاثیر این گروهها در کنترل بخشهاي وسیعی از جمعیت شهرنشین، پی خواهیم برد (سناجردي و یزدي، 1369 ). گروههاي ساکن در بافتهاي غیررسمی غالبا از نظر اجتماعی- قومی از این دست گروهها هستند که در کنترل قسمتی از شهر تاثیر دارند در این تحقیق سعی شده با استفاده از مطالعات اسنادی در منطقة حاشیهنشین اسلامآباد کرج، سیاستهاي موثر در رابطه بافرهنگ اقتصاد محله مبنا بررسی شود.
2-اهداف تحقیق
سیاستهای موثر در اقتصادفرهنگ و چشمانداز و پیامدهای محله در اقتصاد فرهنگ
3-پیشینه تحقیق
در ميان مطالعاتخارجي، ویتکاسکایتي9 (2015) مطالعهاي با عنوان« صنایع فرهنگی در سیاستگذاری عمومی» اهميت روزافزون نقش صنایع فرهنگي را در رشد و پيشرفت اقتصادي و فرهنگي در ليتواني، بيان ميكند. توسعۀ این صنایع نيازمندِ سياستگذاريهاي هدفمند دولتي است كه اخيراً در سياستگذاري فرهنگي گنجانده شده است. وي با بررسي سياستگذاري هاي حوزۀ صنایع فرهنگي سه نوع سياست را تشخيص ميدهد: پدرانه، حمایتي و ليبرال كه ميزان كنترل بر صنایع فرهنگي در هریک از آنها متفاوت است.
كازاكوا10(2019) در مطالعهای با عنوان« سیاستگذاري فرهنگيِ منطقهاي» سیاستهای فرهنگيِ منطقۀ فدرال اورال روسيه و برنامههاي دولت از سال 2011 تا 2018 را بررسي كرده است كه با در نظر گرفتن پتانسيلفرهنگي هر منطقه و شناسایي معيارهاي تأثيرگذار بر سياستگذاري در حوزۀ صنایع فرهنگي، ميتوان روند توسعه را تسهيل و امکان حل مشکلات را فراهم كرد؛ بنابراین با شناسایي و استفاده از ظرفيتهاي فرهنگيِ منطقه مي توان به توسعۀ صنایع فرهنگي كمک كرد.
براساس نوظهوری حوزۀ مطالعات اقتصادِ فرهنگ در ایران که به دو دهه نمیرسد، مطالعات اندکی دربارۀ آن انجام گرفته با وجود این، در این بخش برخی مطالعات انجام شده نزدیک به موضوع، بررسی میشود.
شيرازي و ایزدخواه (1395) در مطالعهاي با عنوان رویکردسياستي در اقتصادِ فرهنگ؛ (مورد مطالعه: تجاري سازي محصولات جانبي انيميشن) با بررسي موضوع تجاري سازي شخصيتهاي انيميشني به عنوان موضوع زیرمجموعۀ اقتصادِ فرهنگ، معتقدند كه از این حوزه به طور كل غفلت شده است و نماد ناموفقيتي آن، تجاري سازي محصولات با شخصيتهاي خارجي است. آنان نقش توليدكنندگان انيميشن و نهادهاي حاكميتي را به عنوان بسترساز كليدي دانستهاند و در نهایت توصيههایي را در حوزۀ سياستگذاري به نهادهاي حاكميتي مي دهند.
حاجینژاد و همکاران(1395) در مطالعهای با عنوان بازآفرینی شهری با تاکید بر شناسایی و تحلیل خوشههایخلاقفرهنگی (مطالعه موردی: بافت تاریخی- فرهنگی شیراز) بررسیهای مرتبط با توسعه خوشهای صنایع و کسب وکار فرهنگی نشان میدهند که با وجود تمرکز جغرافیایی و خوشهای دو رسته فعالیت صنایع بومی و دستی و صنایع چاپ و نشر, فقدان شبکه همکاری و پیوند موثر میان نهادهای مرتبط با هر رشته, باعث شده تا توسعه خوشهای صنایع خلاق در محدوده تحقق نیابد. سایر رشتههای شناخته شده فرهنگی در محدوده بافت؛ شامل موزهها و موسسات فرهنگی, فاقد توزیع جغرافیایی خوشهای و نیز دارای سطح پایین تراکم پیوند در شبکه نهادی خود میباشند.
چاوشباشی و همکاران(1395) در مطالعهای با عنوان رتبهبندي مولفههاي صنایع خلاق فرهنگی در اقتصاد فرهنگ ایران، رتبهبنـدي مولفهای صنایع خلاق فرهنگی در اقتصاد فرهنگ ایران را با بهره گیري از تکنیک AHP شناسایی ومورد بررسـی قـرار داده است که از 100 درصد سهم " صنایع خـلاق فرهنگـی " ،7,3درصد مربـوط بـه " کالاهـاي فرهنگـی " و 72,7 درصد مربـوط بـه " خـدمات فرهنگی" و2 درصد متعلق به " مالکیت معنوي فرهنگی" میباشد.
خانمحمدی و همکاران(1398) در مطالعهای با عنوان تبیین مدل محلة فرهنگی در بافتهای تاریخی برای توسعة اقتصاد و حضور صنایع خلاق )مورد پژوهشی: خیابان لالهزار، تهران( دریافتند که با بهرهگیری از روشهای خلاق برای انطباقپذیری بافتهای تاریخی با اقتصاد و شرایط جدید، از طریق تمرکز بر سرمایههای فرهنگی، به عنوان ابزاری برای احیای محلههایتاریخی، و ایجاد فعالیتهای جدید اقتصادی با هدف جایگزینی کاربریهایی است که رو به انحطاط هستند یا از منطقه محو شدهاند. استفاده از سیاستهای نوآورانه و راهبردهای مبتنی برخلاقیت برای حضور بافتها و محلههای تاریخی کشورمان در عرصههای رقابت، با هدف توسعهو رشد اقتصادی فرهنگی و تجدید حیاتمحله، رویکردی است که فقدان آن، هم در حوزۀ نظری و هم در حوزۀ کاربردی بافتهای تاریخی، قابل توجه است.
4-مبانی نظری
اقتصاد جهاني از سال 2000 ميلادي، فرهنگ را رسماً به عنوان یکي از مؤلفههاي ضروري توسعۀ اقتصادي پذیرفت و بر نقش آن در سياستگذاريهاي اقتصادي تأكيد كرد. در دهههاي اخير با رویکرد غالب توسعه، مسير رشد جوامع، از توليد و تمركز بر صنایعِ با ارزش افزودۀ بالا در سطح خرد و كلان ميگذرد. عصر اقتصاد خام فروشي و تک محصولي مدتهاست كه سپري شده و كشورهاي داراي اقتصاد دانش بنيان، پژوهشها، حمایتها، سرمایهها، و كسب وكارهاي خود را به سمت صنایعِ با ارزش افزودۀ بالا نظير صنایع خلاق11 و فرهنگي سوق ميدهند. در این ميان نقش فرهنگ در پيشرفت جوامع بيشتر و در توليد ثروت اقتصادي و سرمایۀ فرهنگي و به عبارتي اقتصادِ فرهنگ12 به برنامهاي تبدیل شده است. مفهوم مركزي اقتصادِ فرهنگ، صنایع فرهنگي است كه ميتوان آن را از مهمترین صنایع با ارزش افزودۀ بالا به حساب آورد. صنایع فرهنگي زیرمجموعهاي گسترده تر از طبقه بندي صنایعی است که اصطلاحاً آن را «خلاق» مينامند. کالاها و خدمات خلاق محصولاتي هستند كه توليد آنها نيازمند سطح درخور توجهي از خلاقيت است؛ بدون اینکه لزوماً سایر معيارهاي فرهنگي بودن در آن رعایت شده باشد؛ بدین ترتيب كالاهاي خلاق از كالاهاي فرهنگي فراتر ميروند تا محصولاتي مانند تبليغات و نرم افزارها را دربربگيرند. اساساً كالاها و خدمات خلاق را ميتوان محصولات تجاري نيز به حساب آورد كه در توليد آنها تا حدي خلاقيت به كار رفته است(رک.تراسبی،1393: 48).
شرايط امروز تجارت نشان از جهاني شدن آن دارد، فرايندي كه منجر به حضور و رقابت تنگاتنگ ظرفیتهای مختلف تجاري شده است. امروزه بسياري از شهرهاي بزرگ دنیا، جشنوارههاي جذاب و ديدني، موزه هاي مجلل و مجتمعهاي تئاتر ويژه خود را ايجاد كردهاند. از اين رو در طول چند سال گذشته، جهتگیری سیاستهاي بازآفريني شهر براساس فرهنگ ، از تأكید صرف بر ايجاد پروژههاي شگفتانگیز تغیير يافته و بر ايجاد فضاها، محلهها و محیطهايي براي تولید فرهنگ و خلاقیت متمركز شده است(Mommaas,2004).
بررسی تاریخ تحولات نظریات برنامهریزی نشان میدهد که از اواخر دهه 1970 به بعد، بهجهت پیچیدگیهای موجود در سیستمهای شهری و چالشهایی که شهرها با آن روبرو هستند چرخشی آشکار به سوی رویکردهایی از پایین به بالا و اجتماع محور دیده میشود مفهوم توسعه اجتماع مبنا بسط یافته مفهوم توسعه مردم محور است که در پاسخ به رهیافت توسعهای که مبنای آن رشد اقتصادی است ظهور یافته است که باعث رفاه اجتماعی نمیشود بلکه بی عدالتی را بخصوص در کشورهای در حال توسعه گسترش میدهد(سیتروس ،2017). در این رویکرد بر مشارکت اجتماع محلی در فرایند تصمیم سازی تأکید میشود(محمدی،1387: 92).
ریشههای مدرن این رویکرد برنوشتههای دانشمندان علوم اجتماعی مثل پاتنام، بوردیو وکلمن و همچنین برگزارش بانک جهانی توسعه قرار دارد(وانگ و گوگنهیم13، 2018) .قلب رویکرد اجتماع محور رشد انسانی و توانمندسازی میباشد(موزمل و اسکاچر14، 2005).
برای داشتن رویکردی جامع به مفهوم توسعه اجتماع محور می توان آن را از دو نگاه متفاوت مورد واکاوی قرار داد:
1-رویکرد هدفگرا به توسعه اجتماع محور: ظرفیتسازی اجتماعی؛ امروزه اجتماعات محلی نقش مهم در تضمین و دستیابی مکانهای شهری در جهت دستیابی به ارتقاء کیفیت زندگی و زیستپذیر کردن آنها دارند. بطوری که برنامهریزان توسعه شهری میتوانند حساب ویژهای را بر روی پتاسیلها و توانایی افراد جامعه در جهت پیشبینی، تصمیمگیریهای آگاهانه و جذب و مدیریت منابع باز نمایند. توانمندسازی روانی) کاربرد اصطلاح توانمند سازی در برنامهریزیشهری، به دموکراسی و دخالتدادن شهروندان در تصیمگیریهای مدیریت شهری تحت عناوین تیمسازی،مشارکت و کیفیت زندگی در اجتماع اطلاق میگردد(اسدی چالی،1394: 36).
2-رویکرد فرایندگرا به توسعه اجتماع محور: مشارکتاجتماعی ؛ مناسبترین الگوی مشارکت مردم در برنامهریزی توانمندسازی مردم محلی است و بیش از همه از طریق ظرفیتسازی اجتماعی دستیافتنی است(رهنما و همکاران، 1396).
توجه به نیازهای کالبدی کارکردی، روانی محیطی، اجتماعی و اقتصادی شهروندان، از قبیل رضایت، شادمانی، مسکن و کیفیت در سطح کلانشهر، کاری بسدشوار، هزینهبر و حتی تا حدودی غیرممکن است؛ بنابراین، باید در مقیاس کوچکتر و محسوستر به این نیازها پرداخت. این رویکرد نوین، محلههایشهری را بهترین مقیاس برای اعمال مفاهیم جدید برنامهریزیشهری میداند. به این شکل، پس از مدتها بار دیگر توجه به محلهها و جوامع خرد شهری، در دستور کار برنامهریزانشهری قرار گرفته است. این تمایل، ریشه در آن دارد که محله را وسیلهای برای مدیریتشهری، توسعة پایدار، کارکرد بازار، ایجاد تمایز، فرار از ناشناختهها و تشویق انسجام اجتماعی قلمداد میکنند(خاکپور و دیگران،1388: 64). محلهها به عنوان کوچکترین عناصر شهر در توسعةپایدار و برنامهریزی برای شهر مؤثرند؛ بنابراین، توسعةپایدارمحلهای، پیششرط توسعةپایدارشهری است؛ بدینترتیب، میتوان گفت با توجه به نگرش سیستمی در شهر، رسیدن به توسعةپایدار شهری در سطوح محلی، قابل دسترسی است(ساسانپور و همکاران،1392).
تفکر سیستمی، به ارتباطهای متقابل پدیدهای در محیط خود با پدیدههای دیگر و همچنین به محیط آن پدیده می پردازد. با توجه به اینکه اساس و پایة توسعة پایدار را تفکر سیستمی تشکیل میدهد، رویکرد نوین شهرسازی، از تفکر ماشینی به طرف تفکر سیستمی حرکت کرده است و طرحهای شهری قالب بندی شدة کلاسیک، جای خود را به طرحهای منعطف و سیال امروزی داده اند(وحدانی، 1384 : 22)
واژه ترکیبی اقتصاد ِفرهنگ15 ، از دو مؤلفه اقتصاد و فرهنگ تشکیل شده است و با آنکه با این دو مؤلفه ارتباط تنگاتنگی دارد، اما دارای معنایی خاص و مستقل می باشد. از نظر گینزبرگ16 اقتصادفرهنگ از یک طرف به بررسی و شناسایی عوامل اقتصادی مؤثر بر عرضه، تولید، توزیع، تقاضا، مصرف، قیمت، شرایط بازار و عوامل تولید (نیروی کار، سرمایه تجهیزات و امکانات) فعالیتهای فرهنگی میپردازد و از سوی دیگر، تأثیر و سهم فعالیتهای فرهنگی را در سیستم اقتصادی یک جامعه بررسی و تعیین میکند (خادمیان، 1390 ، ص 51 ).
ژان بودریار17، نظریه پرداز پسامدرن، بر آن است که دیگر نمیتوان قلمرو اقتصادی یا تولیدی را از قلمروهای ایدئولوژی یا فرهنگ جدا کرد، زیرا مصنوعات،انگارهها و بازنمودهای فرهنگی، حتی احساسات و ساختارهای روانی به قسمتی از اقتصاد تبدیل شدهاند( تراسبی،1391،ص30). از نظر بِرتون18 نیز اقتصاد فرهنگ، توصیف و تحلیل ویژگیهای مشهود عرضه و تقاضا و نیز ویژگیهای رابطه متقابل عرضه و تقاضا در صنایع گوناگون تشکیل دهنده بخش فرهنگ می باشد (تشکر، 1383، ص 8).
در تعریفی دیگر که از اقتصاد فرهنگ به عمل آمده، می توان سه سطح را ملاحظه کرد:
1- اقتصاد فرهنگ در سطح خُرد، که به معنای تخصیص منابع مالی به مقدورات و فعالیتهای پژوهشی، آموزشی و تبلیغی می باشد که در جامعه صورت میگیرند. 2- اقتصاد فرهنگ در سطح کَلان به عنوان یک وسیله ارتباطی در نظر گرفته میشود و فقط به پول و هزینه کردن آن محدود نمی شود، بلکه تمام ابزارهای رسانه ای جامعه امروز ما را دربرمیگیرد؛ ابزارهایی از قبیل تلفن، نمابر و یا وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون، سینما، مطبوعات و کتاب و 3- اقتصاد فرهنگ در سطح محوری، عمیق تر از دو سطح قبل میباشد؛ به گونهای که شرایط محیطی را به منزله شرایط مادی تکامل فرهنگ شامل میشود. در مجموع براساس این طبقه بندی، اقتصاد فرهنگ مجموعه امکاناتی است که برای جریان پیدا کردن جهت گیریهای فرهنگی به کار گرفته میشود. این امکانات، نیروی انسانی، ابزار و مقدوراتی هستند که باید در خدمت حوزه ی فرهنگ قرار گیرند )رضایی، 1382 ، صص 113).
دراقتصاد فرهنگ سه زیر شاخه داریم: هنر، میراث و صنایع خلاق. البته باید متوجه تفاوت دستهبندیهای موجود در کشور خودمان با اروپا و امریکا باشیم. بر خلاف اينكه درکشور ما نویسنده را هنرمند نمیدانند، در اروپا، نویسنده جزو هنرمندان محسوب میشود. تفاوت دیگر درباره بازیگر سینماست که در ایران این افراد را هنرمند میدانند اما در اروپا آنها را هنرمند بهشمار نميآورند. به آنها اکتور می گویند نه آرتیست. به موزیسینها هم آرتیست نمیگویند. در ایران گرافیستها را هنرمند میدانیم، اما در اروپا و امریکا این طور نیست. دربخش دوم یعنی میراث، به میراث ملموس (موزهها و بناهای میراثی) و ناملموس (آواهای قومی، مهارتها و...) تقسیم میشود و باقی موارد فرهنگی در صنایع خلاق جای میگیرد، از مد، تبلیغات، فیلم و ویدیو، بازیهای رایانهای، نرمافزار، انتشارات گرفته تا صنایع دستی و موسیقی و سینما. آنچه که ادبیات اقتصاد فرهنگ بدان میپردازد(ششجوانی،1395).
صنایع خلاق آن دسته از صنایعاند که بر روی خلاقیت فردی، مهارت و استعداد بالقوه متمرکزند، و هدف از آن ها ایجاد ثروت و اشتغال از طریق توسعة تبلیغات، معماری، هنر و بازار عتیقه، طراحی صنایع دستی، طراحی مد، فیلم، نرم افزار، اوقات فراغت تعاملی، بازیهای رایانهای، موسیقی، هنرهای نمایشی، چاپ و نشر و رادیو و تلویزیون است. این اصطلاح به پتانسیل اجتماعی و اقتصادی فعالیتهایی اشاره دارد که با خلاقیت، دانش و اطلاعات تجارت، دولت ها و بخش های خلاق در سراسر جهان را به هم پیوند زده و به طور فزاینده ای به عنوان مولد اشتغال، ثروت و تعامل فرهنگی به رسمیت شناخته شده است. در قلب صنایع خلاق، تقاطع هنر، فرهنگ، تجارت و تکنولوژی نهفته است(خانمحمدی و همکاران،1398).
5-سیاستهای موثر بر اقتصاد فرهنگ
از مهمترین مؤلفههای تأثیرگذار در سیاستگذاری، درخصوص اقتصادِ فرهنگ و بخشهای آن، توجه به وجوه فراملی (جهانی) بهعنوان یک گفتمان جایگزین میشود. جهانیشدن مفهومی است که به فشردگی جهان و تشدید آگاهیهای جهانی به منزلۀ یک کل معطوف نگاه میکند (رک.رابرتسون، 1393: 8) و منجر به تشدید مناسبات اجتماعی جهانی میشود که محلیتهای دور از هم را بهگونهای به هم پیوند داده است که رخدادهای محلی تحت تأثیر وقایع رخداده در نقاط بسیار دور قرار میگیرند و بالعکس (گیدنز، 1378: 64).
در شرایط جهانیشدن، بهکارگیری سیاستهای درونزایی و برونگرایی در اقتصادِ فرهنگِ کشورها، همزمان میتواند موجب رونق تولید و مصرف کالاها و محصولات فرهنگی متناسب با ذخایر درونی (دینی و ملی) و توانایی ارائه و جذب آن در سطح فراملی باشد. تولید فرهنگ بومی، تولید اقتصاد بومی را به دنبال خود میآورد. در این صورت اگر جامعهای مورد تهاجم اقتصادی و فرهنگی قرار بگیرد، از فشارها آسیب نمیبیند و با افزایش توان تولید داخلی متناسب با بسترهای فرهنگی و اجتماعی خود میتواند روی پای خود بایستد (رک. انتظاری و درخشان، 1396: 6). سیاستهایی که اتخاذ آنها منجر به رونق و کارآمدی بخش اقتصاد فرهنگ می شوند عبارتند از:
الف)ارائه الگوی تخصیص و نظامبندی همسو با نظام ارزشی جامعه، چراکه اگر در الگوی تخصیصی، نظام ارزشی را اصل قرار ندهیم، فعالیتهای فرهنگی به فعالیتهای ضد ارزشی تبدیل خواهند شد.
ب)رصد مستمر بازار فرهنگی و تعیین قواعد فعالیت در میدان اقتصاد فرهنگ: محصولات، خدمات و صنایع فرهنگی در هر کشوری به هماناندازه که میتوانند پیشبرنده و تحرکزا باشند، درصورت عدم وجود خطی مشی فرهنگی ملی و متاقبا استراتژی و برنامههای اجرایی هدفمند در راستای راهبری نقش آفرینانه و تنظیم روابطه فی مابین آنها، در درون بازارهای فرهنگی و همچنین عدم دیده بانی، پایش و ارزیابی مستمر دستاوردها و پیامدهای تصمیمات فرهنگی، به همان اندازه نیز میتواند بازدارنده، آسیبپذیر و مخرب باشند. از اینرو رصد مستمر بازار فرهنگی، تعیین قواعد بازی میان نقشآفرینان و بازیگران سطوح مختلف از طریق سناریوسازیهای مستمر با رویکرد آیندهپژوهان از الزامات و ضروریات نظام صنایع فرهنگی هر مرزوبوم به شمار میآید(شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1395).
ج)ارزیابی اقتصادی و فرهنگی: ارزیابی کمی اقتصادی و فرهنگی، استدلالات و اطلاعات لازم ابرای فرد ودولت فراهم میسازد تا امکان حسابگری عاقلانه برای تغییر یا اصرار و نیز در مقایسه با سایر ملل جهان فراهم شود(ناظم اردکانی،1393: 194).
د)اندازهگیری دقیق سهم بخش فرهنگ در اقتصاد ملی: در بخش اشتغال فرهنگی مشکل طبقهبندی وجود دارد، زیرا تعدادی از تولیدکنندگان فرهنگی مثل نویسندگان و آهنگسازان، خویش فرما هستند و معمولا در بررسی اشتغال به حساب نمی آیند. همچنین تعریف هنرمند به عنوان یک شغل با توجه به گستردگی تعریف فرهنگ و هنر در دنیای امروز گوناگون است. علاوه براین قائل شدن به وجود مشاغل فرهنگی و غیرفرهنگی مسئلهای مبهم است. مثلا آیا تدوینگر فیلم، نورپردازان یا صدابرداران، کارکنان خلاق هستند. در حوزه تجارت فرهنگی نیز مشکل تعریف وجود دارد، زیرا تجارت فرهنگی فقط شامل کالاهای مادی نمیشود. مثلا در موسیقی در محاسبه ارزش صادرات، باید پرداختهای حق امتیاز خارجی به آهنگسازان، نوازندگان، ناشران و شرکتهای ضبط موسیقی را هم حساب کرد(خزایی، 1385).
ه) ایجاد شهرها و فضاهای خلاق:«خلاقیت در سه مفهوم مربوط به زندگی هنری و فرهنگی محیطهای شهری نقش مهمی ایفا میکند که عبارتنداز: طبقه خلاق، خوشههای خلاق و شهر خلاق. طبقه خلاق به عنوان فرایند تجمیع افراد خلاق در مکانهای شهری شناخته میشود. همچنین سالهاست پدیده خوشهسازی فعالیتهای اقتصادی تایید شده است. نقش خلاقیت، تولید دانش و تبادل اطلاعات بهویژه در صنایع خلاق با فناوری بالا، بسیار زیاد است. این عوامل جزء محرکهای مهمی هستند که به خوشهسازی کسب و کارهای مربوط به تولید محتوا در مراکز شهری و منطقهای کمک میکنند. منطقه فرهنگی ( یک نوع خوشه خاص)، با یک نشان تجاری مخصوص برای تولیدهای خود اعتبار پیدا میکند و میتواند از آن در تبلیغات بازار و همچنین به عنوان ابزاری برای حمایت از تولیدکنندگان محلی استفاده کند. مفهوم شهر خلاق معرف یک مجتمع شهری است که انواع فعالیتهای هنری، از اجزای جداییناپذیر عملکرد اقتصادی و اجتماعی آن هستند. اینگونه شهرها اغلب مبتنی برزیرساختهای اجتماعی و فرهنگی قوی هستند، تراکم شغلهای خلاق در آنها نسبتا زیاد است و به دلیل امکانات هنری و فرهنگی تثبیت شده میتواند سرمایه فراوانی از منابع برون منطقهای جذب کنند(تراسبی،1393: 237-232).
و) جذب مشارکت بخش خصوصی در تولید و مصرف: مشارکت بخش خصوصی در اقتصاد فرهنگ، راهبرد کلیدی مهمی است که عامل تحرک و پویایی، جذابیت و سیاسی بودن اقتصاد فرهنگ در سطح جامعه میباشد و شاید بتوان گفت عامل اصلی حیات، زایش و عدم رکود این بخش است. مشارکت فرهنگی در دو سطح عام و خاص قابل بررسی است. سطح عام یعنی همگانی شدن فرهنگ. سطح خاص، مشارکت مردم در فعالیتها و برنامههایی است که دولت آنها را به عنوان بخش فرهنگ تعریف کرده است(اندرسون،2005).
ز) حمایت مادی و معنوی مناسب دولت: از دیدگاه تاریخی و طبق یک قانون نانوشته، بخش فرهنگ پیش از آن که از سوی دولتها به عنوان یک بخش مولد اقتصادی دیده شود، یک مرکز هزینه دولتی است که ماموریت آن صرفا ترویج سیاستهای فرهنگی به هزینه دولت است(یک پسر،1387).
ح) دخالت بهجا و صحیح دولت: در بالاترین سطح که منطق تغییر فرهنگ جامعه تعریف میشود، اقتصاد فرهنگ در اختیار دولت است، زیرا پشتیبانی مراکز تحقیقاتی مشکل است و نهاد خصوصی از عهده آن بر نمیآید. همچنین چون جهتگیریهای کلی جامعه تابع این منطق تغییر فرهنگ است، همان بهتر که دولتها از بالا این جهتگیریها را هدایت کنند تا انحراف در این سطح منجر به انحراف کل جامعه نشود(خزایی،1385).
ط) حق مالکیت معنوی و فکری: مالکیت معنوی اعم از حق تکثیر، حق امتیاز و علامت تجاری است که حق تکثیر بیش از بقیه با تولیدات فرهنگی ارتباط دارد. ایده پردازان و خالقان کالاها و خدمات فرهنگی، به پشتوانه این حقوق است که پابه عرصه پیجیده این بازار نامطمئن میگذارند. بنابراین تثبیت حق مالکیت تولیدکنندگان، راه مناسبی برای جلوگیری از شکست بازارهای آثار خلاق به شمار میرود(تراسبی،1393: 355).
6-مدل مفهومی پژوهش
شکل(1-6)-مدل مفهومی پژوهش
7-محدوده مورد مطالعه
منطقه اسلامآباد به دليل قرارگيري تپه مرادآب در بخش مركزي آن و پيوستگي آن با بافت شهري متداول همجوار و نيز همسايگي محدوده مور دمطالعه با حوزههاي خاص همچون هسته مركزي شهر و حاشيه رودخانه كرج بخشهايي از اين حوزه را نيز در بر ميگيرد كه وسعتي نزديك به 270 هكتار را ميپوشاند اين محدوده از شرق به بلوار شورا و سه راهي عظيميه و خيابان استقلال، از شمال به بلوار 45 متري كاج تا ميدان آزادگان از غرب به خيابان برغان و سپس از طريق گذر شمالي جنوبي شبه امامي حد فاصل برغان و خيابان قزوين و در لبه جنوبي به خيابان قزوين و ميدان كرج تا تقاطع با بلوار شورا محدود ميشود. اين منطقه از سال 1311 با ثبت تپه موجود در آن به عنوان مرتع مشاع قريه بيلقان شكل گرفته است و با هجوم مهاجران به آن زورآباد خوانده شد و از سال 1357 با اعلام تپه به عنوان بخشي از اراضي ملی از سوي وزارت منابع طبيعي و با نظارت اندك شهرداري منطقه مستعد شكلگيري سكونتگاهي غيررسمي ميشود كه از آن زمان تاكنون اين سكونتگاه غيررسمي همچنان وجود دارد(مشاور باوند، 1383،45). اين منطقه بعنوان نخستين پديده سكونت غيررسمي در كرج است كه از اواخر دهه 1340 در شمال هسته مركزي كر ج شکل گرفته است و بيش از 30 سال است كه به صورت يكي از اصليترين مسائل توسعه كرج درآمده است( مشاور باوند، 1383:3).
نقشه شماره (1-7)- ساختار کلی شهر کرج
مآخذ: مهندسان مشاوران پرداراز،1399
نقشه شماره (2-7)- موقعیت محدوده تپه مرادآب در منطقه یک و شهر کرج
مآخذ: مهندسان مشاوران پرداراز،1399
8-مطالعات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی
1-8-ترکیب شغلی: کارگران گروه عمدة شغلی را در بین ساکنان تشکیل میدهند اما در میان آنها مشاغل کاذبی چون دستفروشی و جمعآوری زباله و... نیز دیده میشود لذا عموما مشاغل در بخش غیررسمی قرار دارند.
2-8-وضعیت محیط زیست: محله و ساکنان آن در حد بسیار پایینی از لحاظ بهداشتی قرار دارند از عمده نشانههای آن میتوان به دفع فاضلاب در جوی و مسلهای روباز و نبود سطل زباله و... اشاره کرد.
3-8-آسیبهای اجتماعی: ساکنان محله در حد نسبتا بالایی از آسیبهای اجتماعی رنج میبرند از عمدهترین دلایل آن میتوان به مسائل مختلف مانند اعتیاد، تجمع معتادین، سرقت و دزدی، درگیریهای مختلف و ... اشاره کرد.
4-8-وضعیت اقتصادی: براساس اطلاعات حاصل از برداشتهای میدانی در سال 1368 قیمت هر متر مربع زمین مسکونی در اسلامآباد بین 100 الی 200 هزارتومان است. قیمت هر متر مربع مسکن نیز معادل 100تا 600 هزار تومان بودهاست. بهطور کلی یکی از دلایل انتخاب محلات فرودست به عنوان مکان سکونت پایین بودن قیمت زمین است. بهطور کلی عمده نیروی کار محلات فرودست شهری به دلایل پایین بودن سطح تخصص(نیروی کار ساده) جذب بخشهای غیررسمی و کارگران ساختمانی میشوند بر اساس برداشتهای میدانی در محلة اسلامآباد کارگروه شغلی غالب را تشکیل میدهند علاوه براین، مشاغل کاذب و غیررسمی مانند دستفروشی، متوسط درآمد آنان بسیار پایینتر از خط فقر است. محلة اسلامآباد نیز از این قاعدة کلی جدا نیست. سطح معیشت ساکنان به دلیل منزلت پایین شغلی و عدم دسترسی به امکانات فرهنگی، تفریحی ورزشی بسیار نازل است(مهندسان مشاوران پرداراز،1399).
9-روش شناسی تحقيق
این پژوهش به لحاظ روش، توصیفی – تحلیلی است. اطلاعات مبانی نظری و ادبیات و پیشینه تحقیق از منابع کتابخانهای حاصل شدهاند. شناخت تحلیلی از محدوده مطالعاتی نیز مبتنی بر منابع کتابخانهای، اسناد آماری (شیبفایلهای سرشماری نفوس و مسکن، معابرو کاربری اراضی و طرحهای ساماندهی)، گزارشات دریافتشده از مراجعی چون ادارات و دستگاههای دولتی محلی و گزارش طرحهای تدوین شده، استخراج گردیده است.
10-جمع آوری اطلاعات
دادههای مورداستفاده در این پژوهش بهروش ترکیبي(کمي وکیفی) برپایه مطالعات کتابخانهای و میدانی استوار بوده؛ اطلاعات مبانی نظری و پیشینه از منابع کتابخانهای و گزارشات مکتوب صورت گرفته و دادههای مورد تحلیل از اسنادآماری چون شیبفایل بلوکهای آماری سرشماری عمومینفوسومسکن سال1395،شیبفایل کاربری اراضی و دادههای پیمایشی با ابزار پرسشنامه است. جامعهآماري مورد مطالعه در این تحقیق، سرپرستان خانوار محله هستند. طبق آمار سرشماری سال 1395 ، محله اسلام آباد کرج بالغ بر30031 نفر جمعیت و9229 خانوار بوده است. توزیع نمونه در محله به صورت تصادفی بوده و کوشش خواهد شد در جای جای محله به طور تصادفی فرد نمونه انتخاب گردد. برای تعیین حجم نمونه پیمایش بر اساس مدل کوکران، تعیین حداقل نمونه با 5 درصد خطا و 95% سطح اطمینان در جامعه، ابتدا به صورت طبقهبندی شده به تناسب تعداد خانوار ساکن در محله، تعداد نمونه افراد سرپرست خانوار با دست کم دو سال سابقه سکونت، بهطور تصادفی انتخاب شدند.
11-تجزیه و تحلیل اطلاعات
تجزیه و تحلیل اطلاعات با توجه به شیوه توصیفی تحلیلی و با توجه به استنباطهای نظری صورت گرفته است. پایایی سؤالات با ضریب آلفای کرونباح به میزان بالای 7/0 و روایی آن با نظر 5 متخصص برنامهریزی شهری مورد تایید قرار گرفته است. در روش تجزیه و تحلیل دادهها به منظور شناخت عمیقتر مسائل و مشکلات بهویژه شناخت ویژگیهای اجتماعي و اقتصادی با استفاده از روش پیمایشی(Survey Method) و ابزار پرسشنامه به گردآوری اطلاعات اقدام شد. از آنجا که متغیرهای مختلفي در این مرحله مورد توجه بود از این رو با تدوین پرسشنامهای جامع سعي شد همه متغیرهای مورد نظر در پرسشنامه به صورت گویههای باز و بسته گنجانده شوند. در تدوین پرسشنامه به منظور رعایت اعتبار(Validity) و پایایی(Reliability) لازم نهایت دقت بهعمل آمد. به اینصورت که ابتدا گویهها و شاخصهای سنجش طراحي شدند و سپس برای سنجش اعتبار لازم که آیا گویههای طرح شده متغیر مورد نظر را مي سنجند یا نه؟ بهاین منظور به صاحبنظران حوزه روش تحقیق، جامعهشناسي و اقتصاد مراجعه شد و پرسشنامه پس از چند بار اصلاح و بازنگری برای جمعآوری آماده شد. به اینترتیب پس از احصا شدن نظرات و پاسخها از روش تجزیه وتحلیل محتوا و به طور خاص از نرم افزار (MAXQDA) استفاده گردید که از آن طریق دادههای پاسخهای مصاحبات و پرسشنامهها خلاصهسازی و کدگزاری گردید. در نهایت این مراحل به ترتیب برای هر سوال طيميشود. در محله اسلامآباد به منظور شناسایي ویژگيهای اجتماعي و فرهنگی ، ارتباط با نهادها، توانایيهای فردی در خصوص ارائه خدمات و مسائل و مشکلات محله 5 سوال اصلي بین اهالي و گروههای ذی نفوذ مطرح شد :
- در چه زمینههایي فعالیت دارید ؟
- با چه افراد و نهادهایي در ارتباط هستید؟
- تا بهحال موفق به ارائه چه خدماتي در محله بودهاید؟
- مهمترین مسائل و مشکلات محله از دیدگاه شما چیست؟
- در صورت تمایل به همکاری در برنامه توسعه محله در چه حوزهای مشارکت ميکنید؟
پس از تحلیل پاسخهایدادهشده در نرم افزار (MAXQDA) از بین 50 پرسشنامه پرشده در میان اهالي، ذینفعان و ذینفوذان در محله در پاسخ به سوال اول 64 درصد در زمینه فعالیتهای مذهبي ؛ 27 درصد در زمینه فعالیتهای اجتماعي، 2/18 درصد در زمینه خیریه، 13.6 درصد در زمینه فعالیتهای فرهنگي و 7/22 درصد در سایر موارد فعالیت دارند. در پاسخ به سوال دوم 2/34 درصد با بسیج ؛ 7/23 درصد با مساجد، 4/18 درصد با اوقاف ، 8/15 درصد با شهرداری، 9/7 درصد با سپاه در ارتباط هستند. در پاسخ به سوال سوم 54 درصد در برگزاری کلاسهای آموزشي ،27 درصد در توزیع اقلام از قبیل بستههای حمایتي و معیشتي، 10درصد در آموزش مذهبي و 8 درصد در جذب منابع از دستگاههای دولتي و غیر دولتي تجربه داشتند. در پاسخ به سوال چهارم 3/24 درصد نبود عدم اجرا و سیستم مناسب دفع فاضلاب در برخي مناطق محله ، 9/22درصد عدم پایداری سازه ساختمان و کیفیت پایین آن، 20 درصد وجود مشاغل مزاحم و ناسازگار از قبیل ضایعاتي ها، 7/15 درصد نبود خدمات محلهای مانند پارک و مدارس و10 درصد کیفیت پایین یا فقدان آسفالت معابر و 7 درصد مشکلات ناشي از تجمع زباله در جویها را مهمترین مسائل و مشکلات محله ميدانستند. در پاسخ به سوال پنجم 5/45 درصد در زمینه ارتباط با مردم در راستای اجرای طرح، 8/31 برگزاری کلاسهای آموزشي، 16/13درصد در امور اقتصادی و مرتبط با توزیع خدمات و 1/9 درصد در سایر موارد تمایل همکاری در برنامه توسعه محله داشتهاند.
12-نتیجه گیری
منطقه اسلامآباد کرج بهعنوان نخستين پديده سكونت غيررسمي دركرج است كه از اواخر دهه 1340 در شمال هسته مركزي كر ج شکل گرفته است و بيش از 30 سال است كه به صورت يكي از اصليترين مسائل توسعه كرج درآمده است( مشاور باوند، 1383:3). تأثیر اقتصاد فرهنگ بر توسعۀ محلی میتواند اقتصادی، اجتماعی یا زیستمحیطی، هم بهصورت کمی و هم کیفی باشد. یافتههای این مقاله حاکی از آن است که در کنار اقتصاد فرهنگ باید یک برنامۀ جامع توسعۀ اقتصادی وجود داشته باشد. چنین برنامهای برای اطمینان از پایداری طولانیمدت و توانایی آن برای مشارکت در اقتصاد محلی مورد نیاز است. در نتیجه پس از تحلیل پاسخهای داده شده در نرم افزار (MAXQDA) خروجي تحلیلهای صورت گرفته از پرسشنامهها و مصاحبه با اهالي، گروههای ذینفوذ و ذینفع محله، این نتیجه را نشان ميدهد که درصد بالای این افراد در حوزه فعالیتهای مذهبي فعالیت دارند و همچنین انها بیشترین ارتباط را با پایگاههای بسیج واقع در محله و مساجد در طول گذران اوقات خود در محله دارند. همچنین در خصوص ارائه خدمات بیشترین درصد به برگزاری کلاسهای آموزشي اختصاص یافت. همچنین در خصوص تمایل به همکاری در برنامه توسعه محله بیشترین افراد تمایل به همکاری در مقوله ارتباط گرفتن با مردم در خصوص اجرای طرح داشتند. تمرکز فعالیتهای خدماتي محله تاثیر بسزایي بر نظام فعالیت آن دارد. برطبق طرح تغضیلی در محله تپه مرادآب تمرکز کاربریهای تجاری- خدماتي بیشتر پیرامون بلوار جانبازان و خیابانهای تاریخي، احمد کافي، شهید هاشمي نژاد، قزلباش و شریعتي و خیابانهای بیست متری شریعتي، خیابان ولي عصر (عج)، مجاهدین اسلام و شهید رجائي مشاهده ميشود. یکي از کاربریهایي که به خوبي جانمایي شده است کاربری مذهبي شامل مساجد و حسینهها مي باشد. بیشتر کاربریهای خدماتي موجود در سطح محله در گوشه شمال شرقي محدوده و در اطراف خیابانهای نیکنژادی و گیوه کش و بلوار ولي عصر جانمایي و استقرار یافتهاند و در بقیه سطح محله با فقر شدید کاربریهای فضای سبز، آموزشي و بهداشتي مواجه هستیم. این کمبود ها به دلیل تراکم بالای جمعیت در ناحیه است. همچنین با توجه به ساختار فرهنگي محله درصد مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی بسیار پایین ميباشد که این امر در درازمدت مي تواند باعث سرخوردگي و انزاوی این قشر از جامعهگردد. برطبق آمار رسمی 1395 از جمعیت 26937 نفر محله که سن آنها بالای شش سال است 22516 نفر را افراد با سواد تشکیل مي دهند. درنتیجه بي سوادی موجب محدود شدن اشتغال ميشود و بیشتر بزرگسلان بي سواد از نظر اقتصادی وضعیت خوبي ندارند. توان کسب درآمد و نیز توانایي آنها به مشارکت خلاق در فعالیتهای اجتماعي محدود است. جهت پیگیری حل مشکلات محله، معتمدین و اشخاص با نفوذ هر منطقه از محله تپه مرادآب اقدام به تشکیل یک هیات امنا نمودهاند و از این طریق پیگیر حل مشکلات ساکنین هر منطقه هستند. این هیات امناء روند اجرای تمامي طرحها و پروژههای در دست اجرای این منطقه را رصد ميکنند و در صورت کند شدن و توقف هر یک ازاین طرحها علت را از شهرداری و سایر دستگاههای مرتبط پیگیری ميکنند. یکي از دلایل اصلي پایین بودن سطح زندگي و توان اقتصادی خانوارها در محله تپه مرادآب، پایین بودن سطح مهارت و اشتغال ساکنین به مشاغل رده پایین است. همچنین ضعیف بودن پیوند اقتصادی محله با شهر و عدم وجود فعالیتهای با مقیاس فرامحلي در محله موجب ضعیفشدن کانالهای ارتباطي محله با شهر و همچنین کاهش رونق اقتصادی و پایین آمدن ارزش اراضي در محله خواهد شد.. با توجه به نتایج مطالعات اقتصادی- اجتماعي صورت پذیرفته در محدوده تپه مرادآب که بدان پرداخته شد، جمعیت تپه مراداب در سال 1395مطابق با آمار رسمي مرکز آمار برابربا 30031 بوده است. که از این میان جمعیت مردان 58/51 درصدو معادل 15491 نفر و 41/48 درصد جمعیت را زنان معادل14540نفر میباشند و بهطورکلی 14درصد از جمعیت کل خانوارها را زنان سرپرست خانوار تشکیل داده است. بي سرپرستي و بدسرپرستی بر زنان پیامدهای مختلفي دارد و آنها را در معرض مشکلات فراوان قرار مي دهد با توجه به تعداد بالای زنان سرپرست خانوار ميبایست اقداماتي برای کمک به آنها جهت گذران امور زندگي صورت پذیرد. اقداماتي از قبیل ایجاد مشاغل خانگي بهخصوص در بخش صنایعدستي، برگزاری دورههای آموزشي مربوطه با همکاری سازمانهایي مانند میراث فرهنگي، گردشگری و صنایع دستي، همچنین اداره کل آموزش فنيوحرفهای استان البرز باید در دستور کار قرار گیرد.
13-پیشنهادات
اسلامآباد کرج که از اواسط دهه 1340 در شهر کرج به عنوان شهری در کنار اتوبان تهران-قزوین که محل تمرگز بسیاری از کارخانهها و کارگاههای صنعتی بوده؛ ایجاد شده و تا اواسط دهه 1360به نهایت رشد خود رسیده است. قبل از اینکه دارای طرح گسترش اساسي و اصولي باشد، دچار افزایش جمعیتي نامعقول شده، و همچنان در زمره مناطق محروم از حداقل خدمات و زیرساختهای شهری محسوب ميشود. کمبود خدمات و زیرساختها، عامل عمده نارضایتي ساکنان و احساس جدایي اجتماعي و کمبود رونق حیات شهری بوده و عامل اصلي پویایي در آینده محسوب ميشود. در کنار تمامي مشوقها و تسهیلات که اکثرا بعد مالي را هدف قرار دادهاند و ميتوانند راهحلهایي مقطعي کوتاه مدت باشند، بحث فرهنگسازی، اجرای طرحهای نوسازی و محرکتوسعه برای باز شدن درهای محله برروی ورود سرمایه و افزایش ارزشهای اقتصادی و اجتماعی محله و .... از مباحث قابل توجه بوده که میتوانند فرایند نوسازی را مستمر سازند.
به طور کلی پیشنهادهای راهبردی این مطالعه را نیز می توان در این موارد خلاصه نمود:
1- اهمیت ارتقاء سطح سرمایه فرهنگیِ، فردی، اجتماعی و ملی در جهت گسترش بازارهای محصولات فرهنگی و هنری و در نتیجه توسعة فرهنگی. 2-بهمنظور بررسي مشکلات، موانع، پتانسیلهای موجود و راهکارهای رفع چالشها؛ کارگاهها و نشستهای مشورتي در سطح محله برگزار شود. 3-تدوین چشمانداز، بر این اساس در چشمانداز "طرح محله تپه مرادآب محلهای است جذّاب، شاداب و ایمن برای سکونت و فعالیت با جمعیت تثبیت شده، دارای پهنههای عملکردی مسکونی، فعالیتی و فضای سبز در سطوح و ابعاد مختلف، سازمان و ساختار فضایی و سیمای شهری منسجم، با بافتی نفوذپذیر و معابر شکلگرفته، سطح درآمد بالای شهروندان و کاهش نابرابریهای اقتصادی درون محلهای، روابط اجتماعی که از طریق ایجاد فضاهای جمعی پویاو سبز تعمیق و انسجامیافته و زمینههای مشارکت حداکثری شهروندان در مدیریت شهری مهیا و آسیبها و انحرافات اجتماعی به پایینترین سطح خود رسیده". 4- برگزاری کارگاههای مشارکتي با حضور فعال ساکنان محلههای هدف جهت آشنایي با وضعیت زندگي اهالي از نزدیک و شناسایي معضلات آنها. 5- برگزاری دورههای آموزشی اجتماع محور درزمینه حقوق شهروندی. 6- پروژه راهاندازی سیستم بازاریابی محصولات و خدمات تولیدشده در محله. 7- ظرفیتسازی(مدیریتي، محلي و مردمی). 8- تشکیل شورایمحله به عنوان اولین و مهمترین گام درگیر کردن ساکنین ميتواند در بسترسازی جهت حضور مردم و متشکلکردن آنها مؤثر باشد9-یکي از عوامل مهم در زمینه بسترسازی جهت افزایش حضورپذیری ساکنین، حس مسئولیت اجتماعي که منجر به افزایش احساس تعلق خاطر ساکنین ميگردد، برگزاری رویدادها و مراسمات و فعالیتهای مشارکتي و گروهي است. رویدادهای جمعي علاوه برافزایش سرزندگي و نشاط اجتماعي و تعاملات اجتماعي ساکنین محله، منجر به افزایش امنیت و نظارت اجتماعي در محله ميگردد. 10-یکي از مسائل مهم محله افزایش احساس ناامیدی ساکنین در خصوص حل مشکلات و معضلات عدیده محله است.
منابع
- آرام، هاشم. وثوقی، منصور. سلمانی، گودرز(1391). بررسی موانع ساختاری در جهت شکل گیری و ارتقاء توسعه فرهنگی در ایران؛ چالشها و راهکارها. مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران، سال چهارم/شماره سوم/تابستان 1391 . Social Development Studies 2012 (summer), Vol. 4, No.3Journal of Iranian
- انتظاري، ع. و درخشان، ف(1401)تحليل سياست گذاري در اقتصادِ فرهنگ .
- پیغامی، عادل(1394).فرهنگ و اقتصاد، قرارگاه شهید باقری، حوزه مطالعاتی، نشریه جامعه شناسي كاربرد ، 33(1)،34.
- پاپلی یزدي، محمد حسین و رجبی سناجردي، حسین ( 1386 ). نظریه هاي شهر و پیرامون. تهران: انتشارات سمت.
- تشکر، زهرا ( 1383 )، درآمدی بر اقتصاد و فرهنگ، تهران، انتشارات مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی.
- تراسبی، دیوید؛( 1391 )، اقتصاد و فرهنگ، ترجمه کاظم فرهادی، تهران، نشر نی.
- تراسبي، د. (1393). اقتصاد سياست فرهنگي، ترجمۀ سوسن علائي، تهران: سورۀ مهر.
- تاوز، ر. (1393). درسنامۀ اقتصاد فرهنگ ، ترجمۀ علي اكبر فرهنگي و همکاران، تهران: دانژه
- رهنما و همکاران( 1396 )،تحلیل عوامل مؤثر بر پیشبرد فرهنگ مشارکت محلی در برنامه ریزی توسعه گردشگری(مطالعه موردی: منطقه آزاد ماکو) نشریه جغرافیا و برنامه ریزی، 21(22)،67-95.
- رضازاده راضیه و علی سلسله، 1389 ، مروری بر سیاستهای توسعة پایدار محلهای با رویکرد دارایی مبنا و تأکید بر سرمایههای اجتماعی و کالبدی، فصلنامة دانشگاه هنر، شمارة 4 ، صص 121 139 .
- شش جوانی، محمدرضا(1395). مطالعات راهبردی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی .
- ساسانپور،فرزانه. سلیمانی، محمد. ضیاییان، پرویز. دلفان آذری، زهرا(1392). جایگاه محله در توسعة پایدار شهر)مطالعة موردی: محله های منطقة 10 شهرداری تهران. پژوهش های جغرافیای انسانی، دورة 47 ، شمارة 1 ، بهار 1394 ص. 176 - 159
- شيرازي، ح. و ایزد خواه، م.م. (1395). «رویکرد سیاسی در اقتصادِ فرهنگ مورد مطالعه: تجاري سازي محصولات جانبي انيميشن، سياست گذاري» فصلنامه علمی -پژوهشیسياست گذاري عمومي، 2(3) ، 141-161.
- شورای عالی انقلاب فرهنگی(1395). شناسایی ارزشها و اصول بنیادین نشام نوآوری صنایع فرهنگی، سامانه نظام نوآوری فرهنگی.
- چاوش باشی، فرزانه. فتحی، سروش. زنگی، بهنام(1395) . رتبه بندي مولفه هاي صنایع خلاق فرهنگی در اقتصاد فرهنگ ایران. اولین همایش ملی اقتصاد خلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب، 3 اسفند ماه 1395.
- حاجینژاد، علی. قادری، جعفر. هادیانی، زهره. ایزدی، پگاه(1395). فصلنامه علمي- پژوهشي اقتصاد و مديريت شهري، 5(2(پیاپی18))،41-20. نمایه در Civilica ،RICeST ،Ensani ،Magiran ،Noormags ،Google Scholar ،SID ،Econbiz ،EconLit ،ISC شاپا: 2870-2345
- خادمیان، طلیعه (1390 )، سبک زندگی و مصرف فرهنگی، تهران، انتشارات جهان کتاب.
- خانمحمدی،مرجان.قلعهنوئی، محمود. ایزدی، محمد سعید(1398). تبیین مدل محلة فرهنگی در بافتهای تاریخی برای توسعة اقتصاد و حضور صنایع خالق )مورد پژوهشی: خیابان اللهزار، تهران(. نشریه علمی باغ نظر، 17(87 ،)5-18 /شهریور 1399.
- خاکپور، براتعلی، مافی، عزتالله و علیرضا باوانپوری، 1388 ، نقش سرمایة اجتماعی در توسعة پایدار محله ای (نمونه: کوی سجادیة مشهد)، مجلة جغرافیا و توسعة ناحیهای، شمارة دوازدهم، صص 55 - 81 .
- خزایی، محسن(1385).اقتصاد فرهنگ، روزنامه ایران، بخش اقتصاد.
- دینانی، ل.،مقیمی، س. 1389 . قابلیتهاي توسعه محلهاي در بافتهاي شهري جدید تهران محله نارمک. کنگره بین المللی علوم مهندسی و توسعه شهری پایدار - 1397
- رضایی، عبدالعلی ( 1382 )، "اقتصاد فرهنگ"، نشریه بیناب، شماره سوم و چهارم
- ضرغام، حمید؛ حاجي محمد امیني، صمد. ( 1390) امكانسنجي خوشه گردشگري در شهرستان بندر انزلي، فصلنامه مطالعات جهان گردي (مطالعات گردشگري(، .93 -123 ، شماره 14
- عبدالهی، مجید. صرافی، مظفر. توکلینیا، جمیله(1388). بررسي نظري مفهوم محله و بازتعريف آن با تأكيد بر شرايط محله هاي شهري ايران. پژوهش هاي جغرافياي انساني، شماره 72 ، تابستان 1389. صص 102-83.
- محمدی،علیرضاوهمکاران( 1387)،توسعه اجتماع – محورسازوکاری برای ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی، مجله هفت شهر،17(22). 50-64
- مهندسان مشاور باوند ، 1383 ، طرح ساماندهی تپه مرادآب كرج،گزارش نهايي مرحله اول، معاونت فني و عمراني شهرداري كرج.
- مهندسین مشاوررپرداراز، ب، 1387، بررسی گستره فقر شهری، شناسایی و گونهشناسی محلههای فقیرنشین و اسکان غیررسمی، ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی و اقدامات توانمندسازی اجتماعات آنها با تاکید بر بهسازی شهری گزارش جلد2
- مهندسان مشاورپرداراز،1399. طرح بازآفرینی حوزه مسکونی تپه مرادآب
- ناظمی اردکانی، مهدی و محمد صیادی(1393). بررسی وضعیت مولفههای اقتصاد فرهنگ در ایران، مقایسه تطبیقی باکشورهای منتخب دنیا و ارائه راهکارهای بهبود وضعیت اقتصاد فرهنگ در کشور، راهبرد اجتماعی فرهنگی، سال چهارم، شماره13: 225-191.
- وحدانی، حسن و مجتبی رفیعیان، 1384 ، امکانسنجی ظرفیتهای توسعة محله ای جهت رسیدن به توسعة پایدار شهری )نمونة موردی: محلة کلکته چی (راستة کوچه) تبریز)، پایاننامة کارشناسی ارشد رشتة شهرسازی، دانشگاه تربیت مدرس.
- یک پسر، مهدی(1387). صنایع فرهنگی: فناوری فرهنگی، پاسخی به فردا.
- Cowan, Robert, 2005, The Dictionary of Urbanism, London, Street Wise Press.
- Cultural times. (2015). The first global map of cultural and creative industries.
- Evans, G. (2009). Creative cities, creative spaces and urban policy. Urban Studies, 46(5-6), 1003–1040
- Evans, G. (2001). Cultural planning: an urban renaissance? London: Routledge.
- Habitat, U. N. (2016).Urbanization and development emerging futures. World cities report, 3(4), 4-51.
- Kazakova, G. M. (2019) Regional Cultural Policy: Ural Scenarios / G. M. Kazakova // International Scientific Conference "Man in the world of culture: problems of science and education" Ekaterinburg, Russia, 26–27).
- Mommaas, H. (2004). Cultural clusters and the post-industrial city: towards the remapping of urban cultural policy. Urban studies, 41(3), 507-532.
- Mozammel, M., & Schechter,G(2005).Strategic communication for communitydriven development
- Oakley, K. and O'Connor, J. (2015). The routledge companion to the cultural industries, Routledge Taylor & Francis Group, 595p.
- Pratt, A. C. (2010). Creative cities: Tensions within and between social, cultural and economic development. A critical reading of the UK experience. City, Culture and Society, 1(1), 13-20.
- Peterson, R. A., & Anand, N. (2004). The production of culture perspective. Annual Review of Sociology, 30, 311-34.
- Parkin, M., Powell, M. and Matthews, K. (2014). Economics, London: Addison-Wesley Longman.
- Richards, G., & Palmer, R. (2010). Eventful Cities: Cultural management and urban regeneration. A utterworth-Heinemann Title.
- Roberts, M. (2006). From ‘creative city’to ‘no-go areas’–The expansion of the night-time economy in British town and city centres. Cities, 23(5), 331-338.
- Sarrafi M., 2001, The Urban Grand Problem of Iran and Role Urban Planning, Quarterly Architecture and Urban Planning, No 63-62, PP.51-45.
- Sitorus, Y. L. M. (2017). Community Driven Development In Traditional Communities In Papua. Journal of Regional and City Planning, 28(1), 16-31.
- United Nations Industrial Development Organization, 2018. Sustainable cities: Hubs of innovation, jobs, industrialization and climate action. UNIDO, Vienna, Austria.
- Vitkauskaitė, I. (2015). Cultural industries in public policy, Journal of International, 8 (1), 208-222.
[1] - دانشیار گروه جغرافیا و برنامهریزی شهری، عضوء هیأت علمی دانشگاه زنجان، ایران.
[2] - دانشجوی دکتری، جغرافیاو برنامهریزیشهری، دانشگاه زنجان، ایران(نویسندة مسئول)، simaykazemi@yahoo.com
[3] - UN-Habitat
[4] - United Nations Industrial Development Organization
[5] - Sitorus, Y. L. M
[6] -Neighborhood
[7] - Local Community
[8] - Oscar Lewis
[9] - Vitkauskaitė
[10] - Kazakova
[11] - Creative Industries
[12] - Cultural Economics
[13] -Wong, S., & Guggenheim
[14] - Mozammel, M., & Schechter
[15] - The Economy of Culture
[16] - Ginzberg
[17] -Throsby, David
[18] - Barton