توليدمحوري و انعطاف توليد در برابر تکانهها، شرط لازم براي مقاوم شدن اقتصاد ايران است. از سوي ديگر تحقق سرمايهگذاري در بخشهاي توليدي، بيش از متغيرهاي اقتصاد کلان، به اقتصاد سياسي ايران بستگي دارد. در بستر کنوني اقتصاد ايران، گروههاي ذينفع با رونق بخشيدن به بخشهاي ن چکیده کامل
توليدمحوري و انعطاف توليد در برابر تکانهها، شرط لازم براي مقاوم شدن اقتصاد ايران است. از سوي ديگر تحقق سرمايهگذاري در بخشهاي توليدي، بيش از متغيرهاي اقتصاد کلان، به اقتصاد سياسي ايران بستگي دارد. در بستر کنوني اقتصاد ايران، گروههاي ذينفع با رونق بخشيدن به بخشهاي نامولّد، مانع هدايت سرمايه به بخشهاي مولّد ميشوند، پديدههايي چون بيثباتي راهبرد توسعه صنعتي کشور، نقشآفريني گروههاي ذينفع در بخشهاي نامولّد و به کارنگرفتن ابزارهاي سياستي براي کاستن از بازده بخش غيرمولّد موجب نهادينه شدن اقتصاد سياسي بيمار در کشور شده است. در اين مقاله، تأثيرات اقتصاد سياسي در سرمايهگذاري به منظور تحقق اقتصاد مقاومتي بررسي و برخي راهبردهاي پيشنهادي براي برونرفت از وضعيت کنوني به منظور رونق پايدار سرمايهگذاري در بخشهاي مولّد، ارائه شده است.
پرونده مقاله
نوسازي واژه¬اي مختصر است براي تنوعي از ديدگاه¬ها که به وسيله غير مارکسيست¬ها براي جهان سوم به کار برده مي¬شود و از طريق آن رشد تکنولوژي، صنعتي شدن، مصرف انبوه، شهرنشيني، و حومهنشيني زندگي انساني، ارتباط انبوه، تمرکز¬گرايي دولتي و توسعه سيستم¬هاي آموزش رسمي اتفاق مي¬افت چکیده کامل
نوسازي واژه¬اي مختصر است براي تنوعي از ديدگاه¬ها که به وسيله غير مارکسيست¬ها براي جهان سوم به کار برده مي¬شود و از طريق آن رشد تکنولوژي، صنعتي شدن، مصرف انبوه، شهرنشيني، و حومهنشيني زندگي انساني، ارتباط انبوه، تمرکز¬گرايي دولتي و توسعه سيستم¬هاي آموزش رسمي اتفاق مي¬افتد. اين پژوهش با هدف بررسي و نقد رويکرد نوسازي توسعه انجام يافته است. روش تحقيق توصيفي- تحليلي بوده و براي جمع¬آوري داده¬ها از مطالعات اسنادي(کتابخانه¬اي) استفاده شده است. نتايج تحقيق نشان مي¬دهد که با توجه به ماهيت ديدگاه نوسازي انتقادهايي را مطرح مي¬کنند، از جمله؛ نگاه خطي به فرآيند توسعه، ناديده گرفتن نقش عوامل خارجي در عقب-ماندگي کشورها، از بين بردن استقلال سياسي- اقتصادي کشورها، ابزاري براي نفوذ سرمايه¬داري غرب، از بين رفتن شخصيت فرهنگي- تاريخي در مقابل رويکرد نوسازي، انتزاعي بودن مطالعات، از بين رفتن بنيان¬هاي معنابخش در اثر ديدگاه نوسازي، سنت را مانع توسعه قلمداد کردن، ناامني هستيشناسي و ناديده گرفتن نقش طبقه. علي¬رغم اين انتقادات بايد اذعان داشت که بسياري از پيشرفت¬هاي جوامع بشري بعد از جنگ جهاني دوم براساس مباني تئوريک اين رويکرد اتفاق افتاده و هنوز هم جهان توسعهيافته، جهاني صنعتي و شهرنشين مي¬باشد که اين موارد از شاخصهاي مورد تأکيد تئوري نوسازي مي¬باشد.
پرونده مقاله