پژوهش حاضر براي شناخت عوامل مؤثر بر پيامدهاي فرهنگي آپارماننشيني در کلانشهر تهران انجام گرفته است. در بخش مباني نظري، ديدگاههاي مهمترين صاحبنظران مکاتب مختلف مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته و از روش پيمايشي و ابزار پرسشنامه، که با استفاده از طيف ليکرت تدوين گرديد، است چکیده کامل
پژوهش حاضر براي شناخت عوامل مؤثر بر پيامدهاي فرهنگي آپارماننشيني در کلانشهر تهران انجام گرفته است. در بخش مباني نظري، ديدگاههاي مهمترين صاحبنظران مکاتب مختلف مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته و از روش پيمايشي و ابزار پرسشنامه، که با استفاده از طيف ليکرت تدوين گرديد، استفاده شد. از تعداد430 پرسشنامه توزيع شده، 386 نفرپاسخنامه خود را عودت دادند. براي تحليل يافتهها از نرمافزار SPSS بهره گرفته شد. نتايج پژوهش نشان داد که متغيرهاي مستقلي همچون محدوديت فضا- مکان، نوع معماري بر «کاهش کارکردهاي نهاد خانواده آپارتماننشين»، اِشرافِ پنجره خانههاي آپارتماننشين بر خانههاي همسايه و مجاور بر «افزايش روابط اجتماعي خارج از عرف»، افزايش سابقه آپارتماننشيني بر 4تغيير و تحول «سبک و شيوه زندگي از سنتي به زندگي مدرن»، محدوديتهاي فضا (متراژ) و تنوع قوميتي و فرهنگي بر «کاهش روابط همسايگي»، تأخير در ازدواج، کاهش تعداد فرزندان، افزايش تحصيلات، مالکيت ملک، افزايش تراکم جمعيتي و خانواده، همگي بر «کاهش روح ديني در زندگي آپارتماننشيني»، و مالکيتِ ملک، تراکم جمعيت و افزايشِ تعدادِ بلوکهاي آپارتماني بر «کاهش روحيه مشارکتِ مدني و مذهبي»، داراي تأثير مستقيم و معنادار بودند. تأثير متغيرهاي مستقلي چون افزايش سوابق آپارتماننشيني و معماري مدرن نيز بر «رعايت حقوق شهروندي» مستقيم و معنادار بود و اکثر ساکنان بر رعايت حقوق شهروندي تأکيد داشتند. 89 درصد ساکنان آپارتماننشين نيز از «امنيت زندگي آپارتماننشيني احساس امنيت خاطر و رضايت» داشتند
پرونده مقاله
يکي از مهمترين دغدغههاي پيشروي نظام مالياتي کشور، موضوع ارتقاء فرهنگ مالياتي است لذا هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی ارتقاء فرهنگ مالیاتی در کشور بود که از ترکیب روش دلفی و مدلسازی ساختاری تفسیری برای نظرسنجی از اساتید دانشگاهی و مدیران عالی مالیاتی که شامل 28 نفر بوند، اس چکیده کامل
يکي از مهمترين دغدغههاي پيشروي نظام مالياتي کشور، موضوع ارتقاء فرهنگ مالياتي است لذا هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی ارتقاء فرهنگ مالیاتی در کشور بود که از ترکیب روش دلفی و مدلسازی ساختاری تفسیری برای نظرسنجی از اساتید دانشگاهی و مدیران عالی مالیاتی که شامل 28 نفر بوند، استفاده شد. برای غربال گری مولفه ها از روش دلفی استفاده شد که 26 مولفه در قالب 6 بعد شناسایی شدند. برای سطح بندی ابعاد از مدلسازی ساختاری- تفسیری استفاده شد. پس از تحلیل داده ها، ابعاد در چهار سطح دسته بندی شدند و نتایج نشان داد زیر بنای توسعه فرهنگ مالیاتی، در درجه اول(فرهنگ سازی رسانهای) و دوم (آموزش مؤدیان) و سوم (آگاهی مؤدیان- اعتمادسازی مؤدیان- قانونگرایی مؤدیان) چهارم(نگرش مؤدیان) هستند. برای خوشه بندی ابعاد از تحلیل MICMAC استفاده شد که ابعاد(آموزش مؤدیان- فرهنگسازی رسانهای) در خوشه مستقل و ابعاد(آگاهی مؤدیان- اعتمادسازی مؤدیان- قانونگرایی مؤدیان- نگرش مؤدیان) در خوشه وابسته قرار دارند.
پرونده مقاله
در جوامعی همچون کشور ما تا قبل از روی کار آمدن درآمدهای نفتی، اقتصاد ملی بر پایه کشاورزی استوار بود و تنها منبع تأمین خزانه و هزینه های دولت به شمار می رفت. در عصر حاضر با وجود کاهش نقش این بخش در اقتصاد، هنوز مطالعه کارکرد بخش های اقتصادی در چارچوب اقتصاد کلان ملی مؤید چکیده کامل
در جوامعی همچون کشور ما تا قبل از روی کار آمدن درآمدهای نفتی، اقتصاد ملی بر پایه کشاورزی استوار بود و تنها منبع تأمین خزانه و هزینه های دولت به شمار می رفت. در عصر حاضر با وجود کاهش نقش این بخش در اقتصاد، هنوز مطالعه کارکرد بخش های اقتصادی در چارچوب اقتصاد کلان ملی مؤید نقش قابل توجه بخش کشاورزی در کشور است. کشاورزی رکن اصلی معیشت و اقتصاد مردم گیلان به شمار میرود. اما مسئله ای که در این میان کمتر به آن توجه شده است، عدالت و توازن منطقه ای در برخورداری از امکانات و خدمات کشاورزی در بین شهرستان های استان گیلان است. در واقع شواهد حاکی از آن است که برخی از شهرستان ها از نظر توسعه یافتگی در سطوح بالاتری قرار دارند و از این حیث، عدم تعادل در بین شهرستان ها وجود دارد. روش انجام پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است. برای گردآوری اطلاعات از آمارنامه کشاورزی استان گیلان (1393) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از مدل های آنتروپی شانون و تاپسیس استفاده گردید. نتایج مدل تاپسیس در گروه شاخص های « ابزارآلات و فناوری های کشاورزی» نشان داد که شهرستان های رشت، صومعه سرا، لاهیجان و طوالش در سطح اول از توسعه یافتگی قرار دارند. شهرستان های آستانه اشرفیه، رودسر، بندرانزلی، شفت و فومن در سطح دوم و شهرستان های لنگرود، املش، سیاهکل، رودبار، رضوانشهر و ماسال و آستارا در سطح سوم قرار دارند.
پرونده مقاله
در جوامعی همچون کشور ما تا قبل از روی کار آمدن درآمدهای نفتی، اقتصاد ملی بر پایه کشاورزی استوار بود و تنها منبع تأمین خزانه و هزینه های دولت به شمار می رفت. در عصر حاضر با وجود کاهش نقش این بخش در اقتصاد، هنوز مطالعه کارکرد بخش های اقتصادی در چارچوب اقتصاد کلان ملی مؤید چکیده کامل
در جوامعی همچون کشور ما تا قبل از روی کار آمدن درآمدهای نفتی، اقتصاد ملی بر پایه کشاورزی استوار بود و تنها منبع تأمین خزانه و هزینه های دولت به شمار می رفت. در عصر حاضر با وجود کاهش نقش این بخش در اقتصاد، هنوز مطالعه کارکرد بخش های اقتصادی در چارچوب اقتصاد کلان ملی مؤید نقش قابل توجه بخش کشاورزی در کشور است. کشاورزی رکن اصلی معیشت و اقتصاد مردم گیلان به شمار میرود. اما مسئله ای که در این میان کمتر به آن توجه شده است، عدالت و توازن منطقه ای در برخورداری از امکانات و خدمات کشاورزی در بین شهرستان های استان گیلان است. در واقع شواهد حاکی از آن است که برخی از شهرستان ها از نظر توسعه یافتگی در سطوح بالاتری قرار دارند و از این حیث، عدم تعادل در بین شهرستان ها وجود دارد. روش انجام پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است. برای گردآوری اطلاعات از آمارنامه کشاورزی استان گیلان (1393) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از مدل های آنتروپی شانون و تاپسیس استفاده گردید. نتایج مدل تاپسیس در گروه شاخص های «ابزارآلات و فناوری های کشاورزی» نشان داد که شهرستان های رشت، صومعه سرا، لاهیجان و طوالش در سطح اول از توسعه یافتگی قرار دارند. شهرستان های آستانه اشرفیه، رودسر، بندرانزلی، شفت و فومن در سطح دوم و شهرستان های لنگرود، املش، سیاهکل، رودبار، رضوانشهر و ماسال و آستارا در سطح سوم قرار دارند.
پرونده مقاله
رشد فزاینده شهرنشینی و نبود مدیریت منسجم شهری منجر به ناکارامدی برنامه ریزی در شهرها شده، به طوری که این ناکارامدی در سطح خُرد«محله ای» بیشتر نمایان است. مفهوم توسعه اجتماع مبنا بسط یافته مفهوم توسعه مردم محور است که در پاسخ به رهیافت توسعه ای که مبنای آن رشد اقتصادی اس چکیده کامل
رشد فزاینده شهرنشینی و نبود مدیریت منسجم شهری منجر به ناکارامدی برنامه ریزی در شهرها شده، به طوری که این ناکارامدی در سطح خُرد«محله ای» بیشتر نمایان است. مفهوم توسعه اجتماع مبنا بسط یافته مفهوم توسعه مردم محور است که در پاسخ به رهیافت توسعه ای که مبنای آن رشد اقتصادی است ظهو یافته است که باعث رفاه اجتماعی نمی شود بلکه بی عدالتی را خصوص درکشورهای در حال توسعه گسترش می دهد. بطورکلی نگرش مبتنی بر اجتماع در توسعه شهری و برنامه ریزی می تواند باعث افزایش کنترل مردم بر زندگی و معیشت خودشان گردد و همچنین باعث افزایش مشارکت در تأمین خدمات عمومی می شود و نهایتا باعث ارائه طرح ها و برنامه هایی می شود که با نیازها و شرایط محلی همخوانی بیشتری دارد.
در علم اقتصادِفرهنگ، به زمینه ها و بسترهای اقتصادی مورد نیاز در یک مقوله فرهنگی پرداخته می شود. مثلا سیاست ها و مسائل مالی، بودجه ریزی، قیمت گذاری، بازار عرضه و تقاضای عرصه فرهنگی. شناسایی و توجه به یکایک این عناصر به عنوان بسترها و خاستگاه اصلی تدوین راهبردهای کارآمد و عملیاتی هستند که موجبات رشد و رونق اقتصادفرهنگ را تا رسیدن به نقطه هدف آن کشور فراهم می سازند.
تعیین سیاستهای صحیح در حوزه و بخشهای اقتصادِ فرهنگ؛ یعنی تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات فرهنگی از مهمترین و کلیدیترین عوامل توسعۀ آن است. رشد و پیشرفت اقتصادِ فرهنگ، یکی از عرصههایی است که بالقوه در درون خود میتواند به رشد بخشهای دیگر منجر شود. در این راستا در پژوهش حاضر ؛ سیاست های موثر در اقتصادفرهنگ در محله مرادآب کرج(اسلام آباد) با رویکرد محله مبنا مورد بررسی گردید. نتایج گویای آن است که شورای محله و مدیریت شهری با تغییر بنیادی ساختارهای برنامه ریزی محله می-توانند به پایداری اکولوژیک، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی محله در راستای توسعه پایدار محله ای کمک شایان توجهی نمایند. در نهایت می توان گفت مدیریت منسجم محله ای، در شکل گیری محله و حفظ ساز و کار اقتصادی محله و همچنین صنایع خلاق نقش بسزایی دارد.
پرونده مقاله
چكيده
رشدفزاینده شهرنشینی و نبود مدیریت¬منسجم¬شهری منجر به ناکارامدی برنامه¬ریزی¬در شهرها شده، به¬طوری¬که این ناکارامدی¬درسطح خُرد«محله¬ای» بیشتر نمایان است. بطورکلی نگرش مبتنی بر اجتماع در توسعه¬شهری و برنامه¬ریزی می¬تواند باعث افزایش کنترل مردم بر زندگی¬و معیشت خودشا چکیده کامل
چكيده
رشدفزاینده شهرنشینی و نبود مدیریت¬منسجم¬شهری منجر به ناکارامدی برنامه¬ریزی¬در شهرها شده، به¬طوری¬که این ناکارامدی¬درسطح خُرد«محله¬ای» بیشتر نمایان است. بطورکلی نگرش مبتنی بر اجتماع در توسعه¬شهری و برنامه¬ریزی می¬تواند باعث افزایش کنترل مردم بر زندگی¬و معیشت خودشان گردد و نهایتا باعث ارائه طرح¬ها و برنامه¬هایی¬شود که با نیازها و شرایط¬محلی همخوانی بیشتری دارد. در علم اقتصادِفرهنگ، به زمینه¬هاوبسترهای اقتصادی مورد نیاز در یک مقوله-فرهنگی پرداخته می¬شود. تعیین سیاستهای صحیح در حوزه و بخشهای اقتصادِ¬فرهنگ؛ از مهمترین وکلیدیترین عوامل توسعۀ آن¬است. دراین¬راستا در پژوهش¬حاضر؛ سیاست¬های¬موثر در اقتصادفرهنگ در محله مرادآب¬کرج(اسلام¬آباد) با رویکرد محله¬مبنا با روش توصیفی- تحلیلی مبتنی بر منابع اسنادي و پیمایشی تدوین شده است. ابتدا مبادرت به بررسي وتبيين ماهيت اقتصاد-فرهنگ و نقش صنایع¬خلاق و سیاست¬های موثر بر اقتصادفرهنگ خواهيم پرداخت و در نهايت راهكارهايي راهبردي-اجرايي در راستاي رسيدن به توسعه¬محله¬¬¬مبنا ارائه شده¬است. داده¬های مورداستفاده در این پژوهش به روش ترکیبي(کمي وکیفی) است. تجزیه و تحلیل اطلاعات با توجه به شیوه توصیفی تحلیلی و با توجه به استنباط¬های نظری صورت گرفته است. جامعه¬آماري این تحقیق را کارشناسان و صاحب¬نظران در زمینه شهرسازي و بخشی هم توسط افراد بومی محله تشکیل می¬دهند به منظور شناخت عمیق¬تر مسائل و مشکلات به¬ویژه شناخت ویژگی¬های اجتماعي و اقتصادی با استفاده از روش پیمایشی¬و¬ابزار پرسشنامه به گردآوری اطلاعات اقدام شد. پس¬از احصا شدن نظرات¬و¬پاسخ¬ها از روش تجزیه وتحلیل محتوا و به طور خاص از نرم افزار (MAXQDA) استفاده¬گردیدکه از آن¬طریق داده¬های پاسخ¬های مصاحبات و پرسشنامه¬ها خلاصه¬سازی و کدگزاری گردید. نتایج،گویای آن است¬که شورای¬محله و مدیریت¬شهری با تغییر بنیادی ساختارهای برنامه¬ریزی محله می¬توانند به پایداری اکولوژیک، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی¬محله در راستای توسعه¬پایدار محله¬ای کمک شایان توجهی نمایند. درنهایت می¬توان گفت مدیریت منسجم محله¬ای، در شکل¬گیری محله و حفظ ساز و کار اقتصادی محله و همچنین صنایع خلاق نقش بسزایی دارد.
پرونده مقاله